هجده نوزده سال داشتم و با گروه کوهنوردی آلاله کوه میرفتیم. احمد آقا رهبر گروه بود و در این سالها که با ایشان کوه و سفر رفته ام درس زندگی از او بسیار آموخته ام.یکی از مهمترین درس ها که از ایشان آموختم، مسیولیت اجتماعی است:مثلا برای رفتن به منطقه ای با یک وانت نیسان هماهنگ میشدیم. ابتدای مسیر، سر مبلغ توافق میکردیم، کلی چک و چانه که قیمت را کم کنیم، که کلاه سرمان نرود. توافق انجام میشد: A تومان.اما هنگامی که به مقصد میرسیدیم و حساب و کتاب میخواست انجام سود از مبلغی که توافق کرده بودیم به راننده بیشتر میداد و حساب میکرد یعنی A+n تومان. وقتی دلیل این رفتار را از او پرسیدم پاسخ داد: من میخواهم راننده نیسان هر گاه چند نفر را دید که کوله پشتی به پشت منتظر ماشین هستند، سریع بزند روی ترمز و آنها را سوار کند، ما با این نوع دست و دلبازی در واقع داریم برای همنوردان و کوهنوردانی که نمیشناسیم و هیچگاه نیز قابلیت شناسایی آنها را نداریم، امکان گرفتن وسیله نقلیه راحتی را فراهم میکنیم.این نگاه احمد آقا پر از مسیولیت اجتماعی است. این که ما در قبال دیگری ها مسیولیم و برای این مسیولیت از مکانیزم شرطی سازی میتوان استفاده کرد. احمد آقا درس مهمی آن سالها به من داد و معمولاً در طول زندگی نیز من آن را مراعات کرده ام. از مثالی خیلی ساده استفاده کنم. هیچگاه قوری چای را خالی روی کتری نمیگذارم. چه در منزل چه در محیط کار، معمولاً قدری آب جوش درون قوری ریخته تا چای دوباره رنگ بدهد تا نفر بعدی که فنجان بدست آمد بیخ کتری، دست خالی باز نگردد. یا کتری آب جوش را خالی نمیگذارم بماند. یا هنگام پارک کردن ماشین، به گونه ای انجام میدهم که اگر پتانسیل آن بود نفری دیگر نیز پارک کند. و همین گونه , ...ادامه مطلب