ما در محل کار جدیدم سه نفر هستیم و هر روز به نوبت یکی مسیول پخش موسیقی یا پادکست میشود. دو روز در هفته، موسیقی ما افغانی است و تا ظهر، احمدظاهر و نجیب است که میخواند چرا که یکی از ما سه نفر افغان است.وقتی که احمد ظاهر اوج میگیرد بعضی از کلمات با توجه به لهجه فارسی دری اش، نا مفهوم میشود. همکارم یک روز پرسید اینجای ترانه میگوید شورت یار؟ پاسخ دوست افغان ما برایم بسیار جالب بود. اجازه دهید درنگی داشته باشیم. گمان شما از پاسخ دوستمان چیست؟ حدس میزنید چه پاسخی داد؟دوست افغان ما گفت، من هم نفهمیدم چه گفت اما هیچ وقت یک هنرمند از این واژه ها برای ترانه و موسیقی خود استفاده نمیکند( نگاه سنتی به هنرمند)تحلیلم از این گفتگو. به گمان ریشه شعارهای این چند وقت که در بستر اعتراض شکل گرفته است را بتوان در این گفتگو یافت. شعارهای آمیخته با فحاشی رکیک.این که ما مردمی که هنوز گوشه چشمی به سنت داریم( خودم را نیز در این گروه میدانم) معمولاً خط قرمزی در کلام داریم که گروه و نسل جدید آن را ندارند. نسل های جدید بیپروایی و البته بی ریایی نابی دارند. ما اگر جمع مان مردانه باشد کلام را تا ناکجاآباد میکشانیم همان کاری که هشتصد سال پیش سعدی در هزلیات خود کرد، اما همین که یک خانم از کنار مجلس مان حتی اگر رد شود، نوع گفتمان را تغییر میدادیم. این که این شعارها ناشی از خشم، عصبانیت، بی کنشی حاکمیت و... بوده میتواند دلایل این شعار ها باشد و این سخن جستار نیز شاید یکی دیگر از زنجیره های آن را نشان دهد.نسل جدید این خط کشی ها را قبول ندارد. خط قرمز هایی که پایه آن جنسیت است. و نه در این روزها که از ده سال قبل در موسیقی که دوست داشت و رپرها ( هنرمند) آن را خوانند نمود یافت.آن زمان که مربی شبه خانواده بو, ...ادامه مطلب