پرچنان

متن مرتبط با «سایه» در سایت پرچنان نوشته شده است

سایه

  • مناسبتی نوشت:با سایه از اوایل جوانی آشنا شدم. نزدیک بیست سال پیش سیاه مشق و تاسیان اش را خریدم و هر گاه حالم جور بود می‌خواندم. در دوران مجردی ارادت بیشتری به اشعار او داشتم یک غم پنهان در لایه لایه های شعرش، بخصوص غزل‌هایش پنهان بود و گمان دارم در دوران مجردی غمی پنهانی در لابه های عمیق روانم نیز حضور داشت که با غزلهایش این چنین پیوند می‌خوردم، تاسیانش نیز حالی دگر می آفرید ، معمولا پر از غمانه های زیبا روزی رفته بودم خانه امیر شجاعی و دیدم پیر پرنیان اندیش در قفسه کتابخانه او نشسته است. تازه چاپ شده بود و قیمتش هشتاد هزار تومان بود و آن زمان توان هریدنش را نداشتم. از او هر دو جلد را و گرفتم و یکی از خوش طبع ترین کتاب‌هایی بود که خواندم. با اشعارش و شرح غزل‌هایش، رابطه اش با شهریار گریه کردم.هنوز معتقدم برای شناخت سایه بهترین وسیله کتاب پیر پرنیان اندیش باشد. با بال در بال لطفی _ سایه پرواز کردم و یک شعر همان یک بیت شعر جلد کتاب سیاه مشق، همانی که بر روی کاغذ کاهی هشتاد گرمی که عکس درخت توت جوانه زده بر تنه دارد را در جوف حافظه به یادگار نگه داشتم: ای مــــــرغ گـرفتار بمـانی و بـبـیـنـیآن روز همایون که به عالم قفسی نیست این اتوپیای دوست داشتنی را. این هرگز نرسیدن به آرزویی این چنین زیبا را دوست دارم. دبیرستان بودم که احمد شاملو مرد. اکنون در میانه زندگی سایه و شاید از شاعرانی که برایم دوست داشتنی هستند تنها کدکنی مانده است.من با سایه با درخت ارغوان آشنا شدم. و بر این گمانم با آن سیگار همیشه نشسته کنار لب عمر به کمال کرد. نتیجه‌گیری: اگر شما هم اهل شعر هستید و شعری غزلی از سایه را در حافظه ذخیره کرده اید، ممنون میشوم آن را در اینجا بیان کنیدhttps://t.me/parrchenan Adblock, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها