رمان شوایک نوشته یاروسلاو هاشکنزدیک به یکماه خواندن این رمان هشتصد صفحه ای طول کشید. آخر ها با او اونس گرفته بودم با پر حرفی هایش. آن قدر پر حرفی کرد که نویسنده اش مرد و رمان ناتمام ماند. مثل جنگی بی سرانجام.موضوع کتاب پیرامون جنگ جهانی اول است و طنزی قوی دارد.بیهوده بودن جنگ. جنگ امپراطور ها و مردن سربازها. نگاه به زندگی در مواجهه با مرگ در بستر جنگ به نظرم نگاه انتقادی طنازانه و قوی پیرامون نظامی بودن و جنگ دارد و بخصوص پیشنهاد میکنم افرادی که در مناسب نظامی هستند بخوانند یا به آنان اگر اهل کتاب خوانی هستند هدیه دهیم. اما جنگ، جنگ چیست؟ با همکار افغانم در حال گفتگو هستیم. انسانی است فهمیم و زبان فارسی تهرانی را گاهی خوب متوجه نمیشود. فارسی را به زیباترین حالت ادا میکند. میپرسد عقبه یعنی چه؟ متوجه پرسشش نمیشوم. میگوید در جنگِ بین دو نفر چیزی مثل فحش و دشنام بیان میشود. از او مثالی میخواهم. میگوید در زمین فوتبال بین دو نفر جنگ شد البته شما میگوید دعوا، فرد اولی هی این واژه عقبه را به او میگفت. پاسخ دادن آن واژه قحبه است و و مترادف های آن را بیان کردم و در دلم گفتم: «هنوز این واژه مرد ایرانی را میسوزاند»، حتی اگر سخن، باد هوا باشد. اما نکته ای که برایم در این گفتگو برجسته شد آن بود که افغان ها به دعوا جنگ میگویند و احتمالاً فارسی قدیم نیز این بوده است و دعوا واژه ایست نسبتاً جدید. مثال خروس جنگی، جنگ انداختن سگها و...اگر دعوا بین دو نفر را با واژه جنگ ببینیم، به گمانم هیبت رفتار را افزون کرده ایم. جنگ چیز ساده ای نیست. روح و روان و جسم افراد آسیب میبیند و اگر با این واژه این موضوع را بسنجیم بیش تر از این از آن پروا میکنیم. ای کاش مسیولین نیز پروای این واژه را داشتند و , ...ادامه مطلب