پرچنان

متن مرتبط با «پیروز» در سایت پرچنان نوشته شده است

نوروزتان پیروز

  • پرچنان:جمعه هفته پیش بود که شب قبلش مهمان دوستی بودیم و تا پاسی از شب بیدار.نتیجه این شب زنده داری آن بود که جمعه صبح ساعت ده و نیم از خواب بیدار شدم. اما برای اولین بار بود که این حسی که بعد از بیداری به سراغم آمد را در وجودم مزه کردم: از آفتاب شرمنده بودم، از خودم نیز هم.آفتاب بهاری و هوای خوشی که ساقه مرده درختان را زندگی میبخشد را بی تفاوت بدان خوابیده بودم وو این حس شرمندگی از آفتاب را در پندارم تقویت.چند روزی بدان فکر کردم و اندیشیدم. اینگونه نبوده که من همیشه صبح زود بیدار باشم و پیش آمده خواب مانده ام. اما این حس در وجودم نشر پیدا نکرده بود.به گمانم چهلم‌بهار زندگیم حس و دریافتم از هستی را نیز تغییر داده است. اکنون گویا دریغ حتی یک روز را بیش از پیش درک میکنم و در دل به آفتاب میگویم بیشتر بخند تا من از اولین خنده های هر روزه ات، قوام خود را پیدا کنم. شرمنده آفتاب نباشید.https://t.me/parrchenanنوروزتان پیروز.وقتی صبح این جمله را به سرو چمان شاد باش گونه گفتم، پرسید این یعنی چه؟ و من نمی‌دانستم.چند جستار از سرچ گوگل کردم و پاسخی حدودی، که گویی این مفهومی معناگرا و دینی است که در همه هزارهای این فلات در قاموسی دینی جاری بوده است. شاید در جنگ دایمی بین اهورا و اهرمن.اما سالی که گذشت برای تک تک ما به گمانم نقطه عطفی از زیستن و یا مردن بود.اگر قرار باشد یک تفسیر بر این سال عجیب داشته باشم آن را با دوچرخه بیان میکنم.سالی که گذشت نماد حذف دوچرخه از شهر ها بود. دوچرخه های نارنجی، ایستگاه های پر از دوچرخه و مسیر های دوچرخه، و دیدن انبوه انسان دوچرخه سوار مرد و زن حذف شدند و البته که دیدیم مملکت تا کجا و به کجا رسید. از زیست بوم و محیط زیست و اقتصاد و احوالات مردمانش تا حتی ساخت, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها