پرچنان

متن مرتبط با «زندگی» در سایت پرچنان نوشته شده است

زندگی دیگران

  • پس از پانزده سال دوباره فیلم زندگی دیگران را دیدم. آن قدر این فیلم سرشار است که ببینند در لحظه لحظه فیلم، غرق در مستیست.واقعا میتوان افسوس خورد بر کسی که هنوز این فیلم را ندید و برفت. اتفاقاً این فیلم در روزهای سرزمین، دیدنی تر است. تحلیلی بر آن:اگر بخواهم کلید واژه ای برای این فیلم داشته باشم، کلمه زن است. زن به معنای فهمیدن معجزه ای به نام زندگی. به گمانم حالا متوجه شده اید چرا پیشنهاد دیدن این فیلم را در این روزهای سرزمین دارم.شاید دهها نقد اجتماعی ، سیاسی، تاریخی ، فلسفی برای این فیلم در پندارم چرخ می‌خورد اما به تحلیلی استعاره ای و کوتاه که با جستجویی کوتاه در نت، ندیدم کسی بدان اشاره کرده باشدخواهم پرداخت. این فیلم ، استعاره ای از تثلیث مسیح است در قامت هنر، انسان مدرن.برای درک این تحلیل نیاز است حتماً فیلم را دیده باشید از این رو مختصر بیان میکنم.پدر( خدا) همانیست که ناظر زندگی زوج هنرمند است. معجزه را، رخ می‌دواند( زنگ خانه را میزند) یاری رسان است( در تصمیم رفتن زن تردید ایجاد میکند)، پسر، همان بازجو زبر دست است که به واسطه زنی مریم وار که نام سازمانی او مارتاست و سفید و پاک و منزه میمیرد، متولد میشود، زیر و زبر میشود، به وظیفه( چقدر این واژه در اینجا لازم بود) سخت انسان میرسد و به صلیب کشیده میشود( به خفت سازمانی می‌رسد) روح القدس، آن کتاب آن الهاماتیست که بر زوج هنرمند میرساند تا پاک بمانند، تا کتاب سونات خود را بنویسد.و ما میدانم پس از اتحاد آلمان حزب دموکرات مسیحی بیش از سایر احزاب بر مملکت حکومت کرده است. این فیلم کاریزی عمیق بر عمق ریشه های آلمان است.به سه دلیل با دیدن این فیلم در این روزها خوشحال و شاد شدم. اول زن. نگاه جامعه به زن. مریم نماد زن. مریم مادرِ مسی, ...ادامه مطلب

  • تمنای زندگی

  • منزل مامان هستیم و تلویزیون روشن و سریال شب دهم در حال پخش است. وقتی که منزل مامان هستم با سیاست ها و فضاهایی که حاکمیت در رسانه اعلام می‌کند، آشنا میشوم و در جریان قرار می‌گیرم. اینکه گویی همزمان با عقب گردی که حاکمیت با سختگیری های اجتماعی انجام داده نیز در زمینه فرهنگ یک بازگرد بیست ساله داشته است. اینکه امکان ساختن سریالهای شاخص را از دست داده است، چرا که افراد و توان آنچه که میخواهد درست کند را ندارد.به مامان میگویم بیست سال پیش بود که می‌دیدم و اکنون داستان آن را خیلی یادم نیست. مامان تایید کرده و ادامه سخنم را می‌گیرد که آخرین قسمت آن را در دکانی از شهر سرعین دیدیم بابا و حاجی بابا هم بودند. در ماشین به گذشته فکر میکنم اینکه شش سال از مرگ بابا گذشت و خاطره او هم تبدیل به خاطره محو تری شد. آنگونه که گویی نقشی نداشت. حال آنکه پر رنگ ترین نقش ها از آن او بود. اینکه چگونه اول خاطره و سپس محو می‌شویم.اینکه باید به جد تمنای زندگی داشت. له له آن را زد. بدان حریص بود تا از زندگی صد آن را ربود حتی اگر نود و نه هستیم بدان راضی نباشیم و صدِ زندگی را طلب کنیم.سیاست ها و ایدولوژی ها و آنچه در آموزش و پرورش به ما و فرزندان ما یاد دادند اما این نبود. قرار بود از زندانی خارج شویم و به بهشت ابدی، در راجعون او قرار گیریم.با خودم مرور میکنم شاید یکی از دلایل عدم توسعه یافتگی ، این بازگشت های به عقب، این دور برگردان ها، همین باشد. چرا که اصلا قرار نبوده توسعه مند باشیم. اگر توسعه به معنای سعادت و خوش و خوشبختی است که با توجه به نگاه حاکمیت در این جهان حصول پیدا نمیشود. آنها در جهانی دیگر اگر رضایت هو را کسب کرده باشی خواهی یافت.پس پول و امکاناتی که جامعه و نمایندگان آن در حاکمیت دارند در , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها