تمنای زندگی

ساخت وبلاگ

منزل مامان هستیم و تلویزیون روشن و سریال شب دهم در حال پخش است. وقتی که منزل مامان هستم با سیاست ها و فضاهایی که حاکمیت در رسانه اعلام می‌کند، آشنا میشوم و در جریان قرار می‌گیرم. اینکه گویی همزمان با عقب گردی که حاکمیت با سختگیری های اجتماعی انجام داده نیز در زمینه فرهنگ یک بازگرد بیست ساله داشته است. اینکه امکان ساختن سریالهای شاخص را از دست داده است، چرا که افراد و توان آنچه که میخواهد درست کند را ندارد.

به مامان میگویم بیست سال پیش بود که می‌دیدم و اکنون داستان آن را خیلی یادم نیست. مامان تایید کرده و ادامه سخنم را می‌گیرد که آخرین قسمت آن را در دکانی از شهر سرعین دیدیم بابا و حاجی بابا هم بودند.

در ماشین به گذشته فکر میکنم اینکه شش سال از مرگ بابا گذشت و خاطره او هم تبدیل به خاطره محو تری شد. آنگونه که گویی نقشی نداشت.

حال آنکه پر رنگ ترین نقش ها از آن او بود.

اینکه چگونه اول خاطره و سپس محو می‌شویم.

اینکه باید به جد تمنای زندگی داشت. له له آن را زد. بدان حریص بود تا از زندگی صد آن را ربود حتی اگر نود و نه هستیم بدان راضی نباشیم و صدِ زندگی را طلب کنیم.

سیاست ها و ایدولوژی ها و آنچه در آموزش و پرورش به ما و فرزندان ما یاد دادند اما این نبود. قرار بود از زندانی خارج شویم و به بهشت ابدی، در راجعون او قرار گیریم.

با خودم مرور میکنم شاید یکی از دلایل عدم توسعه یافتگی ، این بازگشت های به عقب، این دور برگردان ها، همین باشد. چرا که اصلا قرار نبوده توسعه مند باشیم. اگر توسعه به معنای سعادت و خوش و خوشبختی است که با توجه به نگاه حاکمیت در این جهان حصول پیدا نمیشود. آنها در جهانی دیگر اگر رضایت هو را کسب کرده باشی خواهی یافت.

پس پول و امکاناتی که جامعه و نمایندگان آن در حاکمیت دارند در رشد تعداد و عده قرار میگیرد.

این سالهای پس از مرگ بابا، جریان اندیشه و عملم به این سمت رفته که تا میتوانم در پندار و کردار، به سمت تمنای زندگی باشم و از زنده باد مُرده‌بادان در مقام اندیشه و عمل فاصله بگیرم.

شناسایی زنده باد مرده بادان ساده است، آنها چیستند و کیستند؟ هر آن چیز و کس که تمنا زندگی ندارد و آن را تقویت و تبلیغ نکند در این دسته قرار میگیرد، حال هر رنگ و لعابی که بدان بزند.

هرآنکس که در بیم و اندوه زیست

بران زندگی زار باید گریست

بپرسد کزین دو گرانتر کدام

کزوییم پر درد و ناشادکام

چنین داد پاسخ که هم سنگ کوه

جز اندوه مشمر که گردد ستوه

چه بیمست اگر بیم اندوه نیست

بگیتی جز اندوه نستوه نیست

فردوسی

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 17 مرداد 1401 ساعت: 3:21