پرچنان

متن مرتبط با «آخر» در سایت پرچنان نوشته شده است

قسمت آخر سفرنامه

  • قسمت آخر سفرنامه مشهدسفر سه روزه به مشهدمان به روز آخر رسیده است و مصادف با روز جمعه. چند تن از عزیزان مان قصد نمازجمعه مشهد به امامت علم الهدی کرده اند. هنگام بازگشت از نماز میپرسمشان، خطیب نماز پیرامون چه سخن گفت؟ نمی‌دانستند و گفتند اصولاً برای ستیدنه سخنان او نرفته بودند.بسیاری از شرکت کنندگان در نماز جمعه به نیت ثواب، در آن مشارکت دارند. اصولاً برای فهم دقیق تر نظام‌های مذهبی، مفهوم صواب، قسمت پر رنگ مسئله است. مثلا، شاید یک سخنران برای جمعی سخنرانی بکند و در پایان بسیار راضی و خشنود باشد چرا که به ثواب و بهره ای رسیده است و چرا که ملاک ها آن دنیایی صواب را برده است و ملاک های این دنیایی اما مهم نباشد. در مثال ذکر شده این که چه مقدار جمعیت شنونده سخنرانی بودند باچه کیفیتی مطرح نیست. در واقع نگاه آماری و ریاضی و کمی در نگاه صوابی وجود ندارد.حال این پرسش برایم مطرح میشود: بسیاری از مذهبیون دور و برم هستند که با نظام حاکم سنخیتی ندارند و حتی نسبت به آن به مخالفت میپردازند. اما در مواجهه با حکومت به واسطه این نظام صوابی در بعضی موارد به وجوه حکومت تن میدهند و در آن مشارکت پیدا میکنند. در واقع حاکمیت با حسن استفاده یا شایدم سو استفاده از این پارادایم صوابی از آن برای خود بهره‌بری میکند. بسیاری از ما ممکن است نگاهی مذهبی داشته و در عین حال منتقد جدی حاکمیت باشیم، برای این موضوع مطرح شده( پارادایم صوابی) چه تدبیری پیشنهاد می‌کنند؟ آیا اصولاً این نوع دین داری امکان زیستی اخلاقی پیدا می‌کند؟ و ده‌ها پرسش دیگر که در این مقال نمی‌گنجد.پی نوشت یک:روز جمعه نزدیک به ده دوازده زن محجبه در یکی از حیاط های خر۶م بست نشسته بودند و تقاضای اجرایی شدن حجاب اجباری و مبارزه با بی حجابی را داشتن, ...ادامه مطلب

  • آخرین مأموریت

  • پرونده‌های مربوطه به خط را بار ماشین میکنیم و به محل جدید میبریم. در راه آخرین , مأموریت , گشت سیارم را هم انجام میدهم. آدرس را پیدا کرده و وارد منزل می‌شویم. پرونده همکارم است و دیگه حوصله نکرده، پرونده , ...ادامه مطلب

  • خانه دوست کجاست ( روز آخر)

  • چند روز مانده بود، سفر را شروع کنیم.نمیدانم چقدر از گزارش اول روز سفر خاطرتان مانده است،این که چهل روز قرار بود جایی برویم که میگفتند، امنیت کاملی ندارد. چهل روز قرار بود در مواجهه عریان با جاده و کامیون و تریلی و سرعت باشیم. احتمال اینکه بروی و بر نگردی بود و احتمال معناداری هم بود. اینکه این آخرین سفر باشد. آخرین نفس. آخرین درنگ. وقتی به این آخرین ها فکر میکردی، میگفتی بروم یا نه ؟ و تصمیم گرفتی بروی. حال شروع میکنی از همه، حلالیت طلبیدن. درست است که تصمیم گرفتی بروی، اما آن احتمال ها همچنان سر جای خود هست. شاید این روزها آدم های بسیار اندکی، مفهوم حلالیت گرفتن را ادراک کنند. نهایت امر، میخواهند سفر حج بروند که کلی امکانات هست، پزشک هست و اعتبار هست، یک حلالیت ویترینی گرفته میشود و تمام. به نظرم کسی این مفهوم را درک میکند که در عرصه هستی نیستی، بودن یا نبودن، مرگ و زندگی گام برمیدارد، کسی که مثلا به جبهه ای جنگی برود و یا کسی چون ما که در سفری چهل روزه به دورترین نقاط مرزی با دوچرخه و در جاده های ناشناخته رکابان خواهد شد، فهم خواهد کرد مفهوم حلالیت را.از همکارانم، بستگانم، برادرم، حلالیت طلبیدم اما راستش، نتوانستم از مادرم حلالیت بطلبم. نمیخواستم دلش را بلرزانم. بگذار حلالم نکند، اما کمتر دلش بلرزد. به نقطه صفر مرزی، در گواتر رسیده بودیم و مفهوم خانه، در ذهنم موج میزد، خود را با , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها