این روزها

ساخت وبلاگ
این روزهای خوش آب و هوایی نیمه دوم سال، بیشتر با دوچرخه و چمبرم میرکابم، تقریباً هر روز و هر شب.
با خودم به حرف پرستار اورژانس فکر میکردم:
کار شما از کار ما هم سخت ترِ
و راست میگوید. گاهی یک شیفت کاری مان بسبار یهت میشود، هم از بعد جسمانی و هم از بعد روانی ، حالا میتوانم این سختی را به کل زندگیم پخش کنم، یا آن را کنترل و مهار کنم.
یادمه وقتی هجده ساله شدم خیلی تمایلی به گرفتن گواهینامه رانندگی نداشتم، بارها و بارها شهرک راهنمایی و رانندگی میرفتم و رد میشدم، در بیست سالگی، گواهینامه ام را گرفتم. ماه های اول با کلی استرس و اظطراب رانندگی میکردم، دل درد و دل پیچه می‌گرفتم. از رانندگی داخل شهر بیزار بودم، از خود خواهی که افراد ، هنگام نشستن بر ماشینشان، دچار می‌شوند، بیزار بودم. و از غولی به نام ترافیک می ترسیدم و میترسم.
اما به کمک دوچرخه و چنبر، همه این تهدید ها را به فرصت تبدیل کردم.
ترافیکی نمیبینم، رانندگی بد، تاثیر کمتری بر من رکاب زن میگذارد و میتوانم، افکارم را جمع و جور کنم و از فشار کارم بکاهم. مجبورم بر قوای بدنم در طول روز یک مدیریتی داشته باشم و قسمتی از انرژی ام را برای رکاب زنی شبانه ذخیره کنم.در نتیجه به خورد و خوراکم، خوابم، در طول روز ،دقیقتر میشوم.
صبح ها زودتر بیدار میشوم تا شلوغی صبحگاهی گریبانم را نگیرد. و وای اگر قبل هفت صبح حرکت کنم. عابران دانش آموز از همه جا بیرون میزنند و احتمال برخوردم بیشتر می‌شود.
چند روز پیش بود که دیر از خانه بیرون زدم. خیابان دربند را طبق روالم، البته ممنوعه در حال عبور بودم که دختر دانش آموز عابری مرا دید و یک هو سرعتش را تند تر کرد، برای اینکه با او برخورد نکنم، خط ترمزی چند متری کشیدم و خودم را بوسط خیابان هل دادم، بخیر گذاشت. با خودم فکر میکردم، اگر به او برخورد کرده بودم، خودم هیچ، اما درد و محنت زیادی بر او وارد میکردم، تنم لرزید از این افکار. تصمیم گرفتم همیشه صبح زود حرکت کنم، قبل از بیداری و به خیابان زدن دانش آموزان. الانم دیگر ساعت بدنم خواب بعد از پنج و رب را بر من حرام کرده است.
این روزها با چنبر سختی کارم را میشکنم و اجازه نمیدهم بر سختی کار، چیزی به اسم ترافیک و شلوغی و راهبندان، اضاف گردد.
در نوشته ای دگر از رکابیدن در این شهر شلوغ و حل معادلات چند مجهولی برای رکابیدن، بیشتر خواهم نوشت.


@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 16:28