کتابخانه بلوچستان

ساخت وبلاگ
همین که میخواهی گزارش پرونده ای را بنویسی، میبینی چند گل خندان، چند گل سرشار از خنده، نَظاره گر تو هستند، وجودت سبک میشود، از حجم دردی که دیده ای گویی کاسته میشود. بعضی از گلها سر خم کرده اند و در حال خوانش گزارش تو هستند.
گزارش فرزندی از فرزندانم که چند سال از عمرم را با او، هم مسیر زندگی شده بودم را بنویسم. این که بعد از خصوصی سازی، دنیایش عوض شد، مصادیق بارز کودک آزاری بر او اتفاق افتاد و مسئولین امر چشمانشان را به موضوع بستند. این که تو باید بهتر عمل میکردی. عملگرا تر میبودی. و اینکه اگر« دوستان جوان دانشجویی »که دارم، نبودند، مرزهای وجدانم تا کجای عمق وجودم لهم میکرد. به کمک آنها، موضوع علی ام، فعلا حل شد.

خنده گل اما آرامم میکند.
یکی از بزرگترین منابع نوازشی برای من گلها هستند. که عزیزی از همکارانم بی دریغ، بر ما، می بخشاید.

هنگامی که دردمند از دیدن درد های آسیب به اداره باز میگردیم، گلها خنده کنان، دستانشان را بر لبانم میگذارند و همی گویند:
فقط،
درنگی،
سکوت کن و مرا تماشا کن.

در زندگی ، اقبال های بلندی داشته ام، یکی از بزرگترین آنها، آشنایان و دوستان زیادی دارم که باغبان انسانیت هستند. از آنها بسیار بهره میبرم. در بازگشت از سفر بلوچستان، بذری، ایده ای در ذهنم خلق شد و آن را با همسفران مجازی ام مطرح کردم و در نهایت به دست باغبانان انسانیتی که میشناختم، به ثمر نشست.
دو کتابخانه به روز و نو با کتابهای امروزی، که از طریق شورای کتاب کودک تهیه شده بود در شهر مهرستان بلوچستان، برای بچه های مدارس شبانه روزی آنجا به لطف تلاش، نزدیک به صد نفر، افتتاح شد.
بذرپاش بمانم الهی
باغبان بمانند الهی.
باغبان بشویم الهی.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 191 تاريخ : شنبه 21 بهمن 1396 ساعت: 15:27