رهش و فری‌سلو

ساخت وبلاگ

رهش
رضا امیرخانی

بعد از صعود به قله دماوند به همراه اعضای کوهنوردی دانشگاه بهشتی، از همنوردان جوانم این کتاب را هدیه گرفتم.
و این هفته در اوج گرفتن کرونا به اتمام رساندم.
از امیرخانی دو کتاب دیگر نیز خوانده ام. نویسنده خوبی است. تاریخ و فرهنگ این مملکت را می‌شناسد و بلد است که چگونه از این بلدی در رمان هایش استفاده کند. اما از لحاظ معرفتی و سیاسی پا در هواست، هم دوست دارد اینوری باشد هم آن وری، اصول گرای اصلاح طلب باشد و هیچ یک نباشد.
و  این پا در هوایی اش در جای جای کتاب مشهود است.
برای نوشتن این کتاب نسبتا اطلاعات دقیقی از کوهنوردی و  خط الراس توچال و وسایل صخره نوردی گرد آوری کرده است و اگر کوهنورد تهرانی باشی از خواند آن لذت می‌بری.
یکی از دلایل انتخاب این کتاب از سوی دانشجویان به عنوان هدیه، از برای من احتمالأ به همین دلیل باشد.
 این که شهر  تهران در مواجهه و متخاصم با طبیعت است و کوه، نماد مقاومت. تعارضات شهری و فرهنگی و مهاجرتی که در این ابر شهر در حال وقوع است را  زیبا و داستانی و تاثیر گذار بیان کرده است. و کوه را نماد نجات این انسان شهری زده میداند. اما نویسنده آخر داستان گیر میکند، هر چه از بدی های شهر گره زدست  و بافته است اینک برای راه نجات به در بسته میخورد، پس، راه را نه در واقعیت که در سورئال می یابد، اینکه منجی، که بخصوص در ادبیات شیعه ، حضوری پررنگ دارد، تنها راه نجات است.
در واقع نویسنده به یک ناامیدی از انسان ایرانی و حاکمانش دست یافته است و تنها راه را در حضور منجی میداند.
در واقع گویی نویسنده به این باور رسیده است که برای زدودن این پلشتی که شهر را فراگرفته است، تلاش ما اثری ندارد.
به قول هیئتی ها، صاحبش باید برسد.

شاید این پایان بندی کتاب که تلاش ما، به عنوان، مردم و شهروند این سرزمین اثر ندارد را بتوان در کم رنگ بودن حضور در انتخابات نود و هشت دید. مردم هم داستان با نویسنده شده اند. اما اینکه با او در جهت حضور منجی اتفاق نظر داشته باشند، در روزها و سالهای آتی در جهت پر رنگ شدن یا کم رنگ شدن ایمان مذهبی باید جست.

این کتاب را که خواندم، نتیجه گرفتم، این سبک زندگی که آمیخته با کوه و طبیعت و فرار از ترافیک  بوسیله دوچرخه است. سبک متفاوت اما متناسب برای نیالوده است. نیالودن ریه کودکی. کوه و کودک دو معیار مهم در انتخاب ها و سبک زندگی میتواند باشد، به قول نویسنده حق با کسی است که کودک دارد.


@parrchenan

یک حسن کتاب آن بود که ساختار کلمه  را بصورت معمول ننوشته بود.
مثلاً آشپزخانه را آش‌پز‌خانه نوشته است.
یا دیروز را دی‌روز.
حسن این ساختار سکنی آن است که مرا تا حدودی به کلمه حساس میکند و اجازه تفکر در کلمه میدهد و  اجازهمیدهد تاریخچه‌ی کلی کلمه را حدس بزنی.
چه فایده دارد؟
احتمال اسیر شدن در کلمه را کاهش می‌دهد. ما انسانها در کلمه ها اسیریم.
با این نوع نگارش از این اسارات کم کم خارج می‌شویم و به همه چیز میتوانیم تفکر کنیم، بدون بند اسارات در کلمه بودن، در واقع نوعی سبک زندگی می‌دهد

فیلم مستند فری سُلُو( اسکار ۲۰۱۹)
درباره صعود از یک دیواره بسیار بلند و سخت بدون حمایت و طناب یک فرد صخره نورد است.

اینکه تو سه هزار متر و چندین ساعت بدون هیچ نوع حمایت در ارتفاع بمانی و راه به جلو بری و امکان بروز خستگی را از خود سلب کنی و اینکه اولین اشتباه آخرین اشتباه تو خواهد بود.
یک سخنی در ادبیات و روانشناسی و عرفان های تازه عرصه شده، بروز پیدا کرده است با این بیان که: من به اشتباهات خود افتخار میکنم...

این فیلم در مواجه با این نگرش است:
اشتباه تو آخرین اشتباه تو است. پس دقت کن، پس برنامه ریزی کن، پس تلاش کن، پس تمرین کن، پس مسئول باش تا زنده بمانی، تا آسیب نزنی.
اما نتیجه دومم از فیلم:
بی معنایی زندگی در هدفی چنین خطرناک است.
اهداف والایی که از گذشته های دور بشریت، از آنان که در راه باورهایشان ایستادن و جان دادند تا انسان پست مدرن که هدف اش از زندگی صعود سلو است در بی معنایی زندگیست.  با یک تفاوت مهم، آنهایی که از برای باورهایشان خطر کردند، احتمالاً شیمی خونشان به پُری این هدف بی معنایی زندگی خونِ فرد صعود کننده سلو نبوده است.
در واقع این فیلم یک چیز دیگر به من می‌گوید. هدف زندگی تو آنچیزی است که در خون تو و شیمی خون تو به گردش در می آید. 
حال که شیمی خون ملاک و هدفی برای زندگی میشود آن زمان است که رفتار جنون آمیز این فرد معنا دار می‌شود، و در راه خدا  در راه خلق، در راه آرمان ، در راه آزادی در راه عدالت، در راه وطن و... کم معنا.
این معنای جدید که انسان پست مدرن بدان دست یازیده است:
معنای زندگی به مثابه شیمی خون هر فرد است
و جایزه اسکارش شاید به همین دلیل باشد.
پنهان در لایه های زیرین معرفت شناسی انسان جدید.
همچون خون پنهان در وجود انسان.

بسیار ملموس، عینی، واقعی و همه فهم می‌شود چون همه ما خونی در رگ داریم و در نتیجه‌ قابل لمس. بر عکس همه ایسم های دیگر که صدها و هزاران سال مردم معنای زندگی را از آن می‌گرفتند.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 22:44