ده کیلومتر

ساخت وبلاگ

عرق، قطره قطره از شقیقه هایم شره میکند. در آینه ماشین خود را می‌نگرم و گوشه خیس صورتم را با گوشه آستین لباسم که با پنجه انگشت محکم گرفته ام پاک کرده و یک ایول محکم، باریکلا سهیل، دمت گرم به خودم تحویل داده و تِرَک« بِبُر به نام خداونت که لطف خنجر ابراهیم به تیز بودن احکام است نبخش مرتکبانت را تو حکم واجب الاجباری و عشق جوخه اعدام استِ محسن چاووشی را پلی میکنم.

 تقریبا چند سال میشود که این سی دی در ضبط ماشین است و هنوز از این ترک لذت میبرم. شعرش فلسفه زیست این سالهایم شده و نگاه من به سرانجام است.

باری

 از بعد از رمضان، صبحگاهان، همزمان با نوای بلبل ها، از خواب برمی خیزم و عزم اداره میکنم، اما بسیار زودتر آمده و در روستاهای اطراف می‌دوم. امروز را با خودم گذاشته بودم هشت کیلومتر در کنار رودخانه جاجرود بدوم. مسیر سبز و خنک بود و ویلاهایی با معماری های متفاوت، اجازه فهم گذر زمان را نمی‌داد، به زمان سنج موبایل که نگاه کردم دیدم نزدیک ده کیلومتر شده است و این بیش از برآورد ابتدایی ام شده، شبیه همان سالها که با بابا پارک پردیسان دروازه سیزده سال پیش می‌دویدیم.

 این شد که در ماشین نشستم و دیدم تا خود آگاه بر خود در حال درود فرستادنم.

 و من آدم سخت گیری بر خود هستم و این درود ناخودآگاه مرا نشئه کرد.

 سرعت دویدنم نسبت به زمستان یک و هفت دهم بیشتر شده است و این را مدیون کفش ورزشی هستم که سرو‌چمانم برای عید برسم هدیه بر من بخشید.

 از او سپاسگزارم که روزهایی را این چنین دل انگیز کرده است.

 پی نوشت:

 عاشق خیس شدن از عرق خود بخاطر فعالیت ورزشی هستم

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 135 تاريخ : پنجشنبه 29 ارديبهشت 1401 ساعت: 12:27