دو دوست خارج نشین

ساخت وبلاگ

بیش از یک ماه است که مملکت قلیان است، هر دکان و محفلی هم که رفتم اول سخن همین قلیان بود و سپس سخن های دیگر.

هفته پیش بود که این پندارها هنگام رکاب زنی شبانه تا منزل نقش بست. این که آیا ما خوشبختیم؟

انصافاً سیاهی که در آنیم حتی تصور اجازه این پندار را نمی‌داد. پس چرا این سیگنال سئوال در ذهنم نقش بست؟

پاسخی نداشتم، چند خیابان را رد کرده بودم و رسیده بودم به انبوهی نظامی دیگر. کم کم در حال استخراج پاسخ رسیده بودم. این که پاسخ شاید در برهان خلف مانندی نهفته باشد. چیزی شبیه پاسخ لقمان. ادب از که آموختی؟

یادم می آید زمانی به یک منطقه بسیار زیبا رفته و تا آنجا رکاب زده بودیم. فکر کنم منطقه نیشابور و باغی بسیار آباد بود، با صاحب آنجا گفتگو میکردم و گفتم اینجا بسیار زیباست و او گفت تهران شما چی؟ گفتم اما تهران ما بسیار آلوده و زشت و پلشت است و اما چه خوب!!! چرا که این زشتی ما را وادار میکند تا میتوانیم سفر برویم، هر هفته مجبور به فرار از آنجا باشیم و اینگونه جاهای زیبایی چون اینجا را میبینم و البته که در آن موقوف نمیشویم!!

راستش از پاسخم آن زمان خوشم آمد. این که معنا یافتن در سیاهی راحتتر. معنا یافتن در ظلمت مُیسر تر . این که امکان معنا یابی را میتوان در پلشتی جستجو کرد.

حال به پرسشی که چند ده خیابان بالاتر به پندارم رسوخ کرده بود باز میگردم:

ما خوشبختم ؟

و اگر خوشبختی را در معناداری زندگی تعریف کنیم چرا که نه. زندگی ما با همین غُرها، صحبت های قلیان شده در هر جمع و منزل و دکانی ، با این اعتراض ها معنا پیدا کرده است، و این میتواند نقطه روشن این حجم از سیاهی باشد.

من

دو دوست در خارج دارم هر دو از شصت سال عبور کرده. اولی را تنها نام و نشانی که دارم کانال تلگرامی اش است( https://t.me/my_life_experience ) و دومی ابو توسلی ،نویسنده (کتاب سینما خرد)و هنرمند و نقاش و دوچرخه سوار.

هر دو را سالهاست دنبال میکنم. تقریباً در بهشت گونه ای زندگی میکنند. اولی در تلفیقی از تصاویر دریا و درخت و جنگل و ساحل و خانه ای پر از درخت و... تقریباً همه آنچه که میتوان از بهشت متصور بود در منطقه اسکاندیناوی زندگی میکند و دومی در آلمان.

اما با کمال تعجب میبینم هر دو بشدت پیگیر این سرزمین قلیانی هستند و با رنج هایش رنج میکشند.حال آنکه گویی در ظاهر به همان بهشتی که آدم از او رانده شد بازگشته اند.

راهپیمایی عظیم ایرانیان که دیروز برگزار شد مرا یاد این پندارهایم انداخت.

و این که همچنان یکی از مهمترین مولفه‌های خوشبختی میتواند معنا داشتن زندگی باشد. معنایی که در گریه ها و تجمع ها و فریادهای نمود یافته است

در نهایت سخن کوتاه کنم و این پراکندگی را تجمیع. این که ما میتوانیم خوشبخت، هنوز باشیم اگر معنای زندگی برای ما درست شده باشد.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 4 آبان 1401 ساعت: 2:14