مسجد

ساخت وبلاگ

پا داخل مسجد گذاشتم. مسجد بزرگی است در دو طبقه دومی آن نیم طبقه است. با آنکه جمعیت بسیار زیادی برای مرحومه آمده بودند اما به تشخیص اهل دقت، از نصفه مسجد دقیقاً در زیر گنبد اقدامات جلسه را مهیا کرده بودند. دو طرف سالن بزرگ مسجد را نیز با پارتیشن های ثابت پیچ و مهره شده کوچک شده بود.

به چهل و سه سال قبل پرتاب میشوم. اینکه جمعیت مسلمان و عموماً روستایی یا با یک واسطه جد پدری روستایی توانسته بودند جمعیت عظیم خود را نشان دهند. به کمک این جمعیت و نیروی مذهب توانستند هشت سال بر جنگ داخلی و خارجی مسلط شوند و پس از جنگ تصمیم گرفتند مساجد عظیم بسازند.

به گمانم، اندیشه بنا کردن مساجد عظیم در ده سال اول انقلاب در پندار انقلابیون شکل گرفت. آنها در این گمان بودند فرزندانشان نیز هم، چون آنها خواهد اندیشید پس مساجد گنجایش بیشتری می باید می‌داشت. آنها همچون مسلمین ابتدایی نماز به فُرادا ادا نمکردند و جماعت برگذار میشد. مرد خانواده توانسته بود از بعد غیر شرعی قوانین اجتماعی قبل از انقلاب( همچون ممنوع بودن بیش از یک زن داشتن) رها شود. اکنون ساعاتی که میشد بیشتر در سمت خانه و خانواده گذارند را به سمت حضور در جمعیت های همگن صرف کرد و به فکر جهاد و جنگ بود.

اما این روزهای و این مساجد که نمازهای یومیه و جمعیتی که در آن شرکت میکند نشان از چیزی دیگر دارد و نیازی به دادن اطلاعات خاصی نیست. فقط کافیست هر کس برای یک نماز به داخل مسجد وارد شود و مشاهده کند آنچه که اتفاق افتاده است.

اما چه شد که مساجد اینگونه خالی شد. آیا دسیسه دشمنان اسلام بود؟

برای پاسخ به این پرسش من از زاویه ای دیگر می‌نگرم. و پاسخ را دقیقاً در خود کنش مسلمانان انقلابی میدانم.

سالهای سال مسجد از طریق مردم نمازگزار و محله تامین میشد تا آنکه مسلمانان با آن جمعیت عظیم چهل سال پیش خود آشنا شدند و تلاش کردند مساجد را عظیم برپا کنند. برای این عمل نیاز به پول بود و دولت نمی‌توانست همه پول این بناها را تامین کند. در نهایت با رایگان کردن هزینه های جاری و یا اعتبارات نچندان زیاد می‌توانست اقدام کند. اینجا بود که یک اشتباه تاریخی رخ داد و تلاش شد مسجد خود بنیان شوند و از کمک نمازگزاران و مومنین فارغ گردد. مساجد به گونه ای ساخته شد که چندین باب دکان و دفتر تجاری درون آن مستقر باشد تا با اجاره دادن آن ها، هزینه های ساخت و جاری مسجد نیز فراهم شود. اینجا بود که داستان تغییر کرد. مسجد به جمعیت خود بی تفاوت شد. نگاه و نقد و نظر نمازگزار برای او مهم نشد. یادم می آید چه بسیار مساجدی که بین نمازگزاران بر سر تکبیر پایان نماز گفتگو صورت می‌گرفت و مطابق با گفتمان اکثریت عمل میشد. اما همه اینها( گفتمان و اکثریت) با خود بنیادی مساجد فراموش شد. اکنون مساجد زیبا و شیک داریم که ده ها باب دکان نیز دور تا دور آن را در بر گرفته اما نمازگزاران داخل آن اندک جمعیتی هستند. پس مجبورند با پارتیشن مساجد را کوچکتر کنند.

در این فرضیه که مطرح کردم رد پایی از دشمنان یافت نمیشود و اتفاقا به ایده گسترش مسجد باز میگردد.

این موضوع میتواند تغییر کند اگر مساجد به جای خود محور بودن دوباره مردم محور شود. آنگاه ارتباط بین مردم محله و مسجد مجدد شکل خواهد گرفت. مساجد نیز متناسب با ایده و نظر مردم هر محله فرم خواهد یافت. تحولی در حوزه های علمیه متناسب با تمایلات هر مسجد که ناشی از دیدگاه هر محله است اتفاق خواهد افتاد و به روز خواهد شد و دینداری مطابقت خود را با جهان جدید به دست خواهد آورد.

پی نوشت:

حیفم می آید این تاریخ هزار ساله اینگونه کم کارکرد یا بی کارکرد شده اند و بیشتر کارکرد اقتصادی یافته‌اند.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 102 تاريخ : چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت: 18:14