رکابیدن در شهر

ساخت وبلاگ

برای رکاب زدن در شهر شلوغی مثل تهران باید یک تحلیلگر باشی. ذهنت آن ساعت، رکابیدن، در بهترین حالت خود باشد. بخصوص که اگر این مسیر از شمال به جنوب باشد و بخاطر یک طرفه بودن قسمتی از خیابان هایی که میخواهی برکابی، ممنوع
این که تو اگر خود ممنوع میروی مثلا خ دربند با آن شیب تندش، یک ارزیابی از ماشینی که دارد بسمتت می آید باید انجام دهی، سرعتش، پهنایش و هوشیاری راننده اش، این که تو را دیده یا ندیده، همزمان باید حواست به ماشین های پارک شده هم باشد که یکهو از پارک در نیایند، یا از تقاطع ها که رد میشوی، حواست به ماشینی که می آید و البته به حق هم، توجهی به قسمتی که ممنوعه می آیی نیست هم باشد. این وسط اگر دیر به خیابان زده باشی و زمان عبور و مرور و رفتن دانش آموزان به مدرسه باشد، باید عامل عابر را هم لحاظ کنی. این که حواسش جمع هست و مرا میبیند؟ این که عابری که در طول خیابان میرود، قصد بناگاه رفتن به سمت دیگر خیابان و طی کردن عرضی هم دارد یا خیر؟
و در نهایت یک ارزیابی از سرعت خود و ترمزت داشته باشی که اگر یکی از این عوامل، از دستت در رفت، توان ترمز کردن بموقع داری یا خیر، و چند ثانیه طول میکشد تا متوقف شوی.
حال به خ اصلی رسیده ای . چها راه قدس و میخواهی تا ابتدای شریعتی بروی. خیابان خلوت باشد، کمتر مجبوری از بین ماشین ها لایی بکشی( چند بار جی چی اس گوشیم سرعت شصت و پنج را در بالادست خیابان، ثبت کرده است). این که رانندگان مسافر کش، همچون نارنجک‌های پرتابی هستند و یکهو ممکن است ، بزنند زیر ترمز، یا از لاین سه بروند کند رو ، یا وسط لاین دو، ترمز کنند و منتظر مسافر صبحگاهی که آرام سمت ماشینش میرود بشوند. واقعا این قدر پیش بینی ناپذیر هستند که کار را سخت میکند، اما برای این عامل نیز راهی پیدا میشود. این که اگر راننده مسافر کش را شکارچی و مسافرین را شکار تعریف کنیم، هر قدر رفتار شکارچی پیش‌بینی ناپذیر باشد. رفتار شکار،پیش بینی پذیر است. یعنی توِ رکاب زن بیشتر باید چشمت همچون مسافر کش ها دنبال شکار باشد و مثل انها تحلیل کنی که آیا مسافر هست یا نه؟ آن وقت است که رفتار شکارچی هم تحلیل پذیر میشود و با خطر کمتری میتوانی کنار آنها زندگی ( رکاب بزنی) کنی. در اینجا عامل شیب خیابان در سرعت تو بسیار موثر است و دیگری ایستگاه های متروست که همچون رم جمرات، همه را سمت خود میکشاند. قسمتی از مسیر در خط ویژه اتوبوس میگذرد و اینکه ماشین هایی هم دوست دارند در این خط با سرعت بالا عبور کنند و تو باید حتما چهره راننده را ببینی تا بفهمی تو برای او مهم هستی یا نه.
به نزدیکیهای خیابان پلیس که میرسی ، دیگر خیابانها شلوغ شده اند و تو قسمتی از مسیر را در پیاده رو می روی. حواست به عابرها باید باشد. آیا در دنیای خودشان هستند یا به پیرامون خود دقیق هستند؟ اگر دانش اموز هستند، اهل گفتگو آرام هستند یا از این ذرت های روی آتش دان.
و ماشین هایی که در پیاده رو پارک شده اند. آیا راننده دارد یا خیر؟ اگر راننده دارد میخواهد عقب برود و وارد خیابان بشود یا میخواهد به داخل دادگاه نظامی برود؟ سرعت من اجازه عبور سریع میدهد؟ ایا مرا میبیند؟ دیگر کم کم به خیابان های باریک نظام اباد و گرگان رسیده ای، حتما باید عامل خطر مسافر کش ها را چند برابر کنی و کوچه های باریک که به خیابان اصلی میخورند و ماشین هایی که معمولا استُپ کاملِ از فرعی به اصلی را انجام نمی‌دهند. تجربه بهم نشان داده، اینجا سرعتم باید کاهش معناداری داشته باشد و در نهایت از تجریش تا نزدیکی بازار گل محلاتی را در کمتر از چهل دقیقه رکابیده ای.
به همه عوامل بالا، عامل، چاله چوله های خیابان، دست اندازها، قسمتهایی که بواسطه کارگاه های ساختمانی شن و ماسه ریخته شده است. به قسمتهای خیس خیابان ( شهرداری در صبح زود بعضی خیابان ها را آبپاچی میکند و من تا به حالا نفهمیدم چراااا) ، از دو جهت، بخاطر لغزندگی و پاچیدن آب بر روی لباسهایم و سر و صورتم. خط کشی های سفید و سُر خیابان ها،
اضاف کنید تا ببینید یک رکاب زن که عشقِ سرعت با دوچرخه هم هست ، باید در هر مسیر، چند معادله چند مجهولی را حل کند.
یعنی یک چاله، یک خیابان خیس، یک مسافر کش ، یک عابر و سرعت چهل پنج دوچرخه تو.
این معادله وقتی حل شده که این صحنه را رد کرده و تو هنوز در حال رکابیدنی.
صبح اول صبح قهوه، هوشیاری لازم برای حل این معادلات را فراهم می‌کند.
البته یکی دوبار هم چاله ها را جدی نگرفته و یک هو دیدم موبایلم جلو چشمم، با سیم هدفونی که عربیک میرقصد، قمقمه ام هم کنارش با فاصله یک متری و چه جالب خودم هم گویی پرنده شده ام، همه به پرواز در آمده ایم و ثانیه ای بعد جاذبه لعنتی کار خودش را می کند و همه با هم، به زمین می افتیم.
امان از این جاذبه که اگر نبود، پرواز می‌کردیم.
@parrchenan

+ نوشته شده در  یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط سهیل  | 
پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : رکابیدن, نویسنده : iparchenane بازدید : 184 تاريخ : يکشنبه 23 مهر 1396 ساعت: 16:28