امین آباد

ساخت وبلاگ
امین آبادم. برای اول بار این جا آمده ام. از قدیم دیوانه خانه را با این نام میشناختند. زن مجنونی که کودکش را حبس میکرد و... را با خود اورده ایم. درب اتاقش را شکستیم و وارد خانه اش شدیم. از صبح فحش بود که میخوردیم. اما جالب آن بود که همه ما، از مامور کلانتری تا اورژانس ۱۱۵ ، نگاه هم دلانه داشتیم و به خود نگرفته بودیم. بعد از تزریق آرام بخش و آرام شدن، میگه چرا در را شکستین؟
خوب به ما چای و شیرینی ندادی!
ساعتهای طولانی در امین اباد منتظر بستری شدن او هستیم.
امین اباد ته تهران و ته آدم های مشکل خورده است. مرز بین دیوانه و نه دیوانه، مرزی که این روزها باریک و باریک تر میشود. مراجعی آمده که دو سال است حمام و شستشوی نداشته است. موج جمعیت منتظر با آمدن او ، به سمت دیگر سالن میروند. اگر مرکز سالن با ایستد، مردم خارج سالن میروند. بازی جالبی دارد این دیوانه خانه با خودم سالن را صفحه ای معلق در نظر میگیرم که باید ما تعادل را حفظ کنیم تا صفحه چپه نشود، منبع بو که به این سمت و آن سمت میرود و جمعیتی که تعادل را قرار است بهم نزنند را از بالای سرشان در خیالم، نظاره میکنم و خنده ام میگیرد. این که مورد خودمان، هر پلیس و نگهبان و پرستاری را با حرافی خود زله کرده است، خودم هم برای این که سریعتر پذیرش بگیریم قسمتی از آتش بیار معرکه میشوم، خوب دیوانه ای برای خودم هستم.
چهار و نیم بعد از ظهر نگهبانی امین آباد، غذایی که خودشان دوست نداشتند و نخوردند را می آورد به ما میدهد و ما هم گشنه، همون کنار خیابان میخوریم. لقمه میگیرم و با بقیه دیوانه ها شریک میشویم.
مورد ما، مرا صدا میکند و میگوید: دفعه بعد چای و شیرینی میدم و از شما پذیرایی میکنم.
و در آخر هنگام پذیرش، مورد ما، می پرد و دست همکارم را گاز میگیرد، هم سرحال شده بود و اثر آرامبخش ها تمام شده بود و هم ما خسته شده بودیم و هوشیاری مان کم شده بود، بی دقت.
با خودم فکر میکنم اگر جامعه امثال ما را نداشت، در کجای این دیوانه سرای بزرگتر قرار می‌گرفتیم؟؟

به زن حامله ای فکر میکنم که کمک ما و اورژانس ۱۱۵ و کلانتری و... را نپذیرفت و خود به تنهایی بچه اش را بدنیا اورد و وقتی ما فردایش رفتیم بازدید، دیدیم بچه را به جای بالش گذاشته زیر سرش و خوابیده است.
کجای این دیوانه سرا هستم؟
این جهان دیوانه.
جهانی که یک مادر نمیتواند یک عزیزم به کودکی که در بطن خود رشد می‌دهد ، بگوید.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1396 ساعت: 4:34