خانه دوست کجاست ( شب شانزدهم، عمو خیاط)

ساخت وبلاگ
دوست و استادم هنگامی که در اتوبوس به سمت بیرجند بودیم پیشنهاد کاشتن نهال را داد و همین جوری یک باشه گفتم.
اما در طول سفر چشمم و حواسم به این باشه ای که گفته بودم، بود.
تا آنکه دیشب در سراوان گردیمان یک نهال فروش دیدیم، یک سرایدار هم دل در خانه معلم این شهر یافتیم. کلنک و بیل در اختیارمان قرار داد و قول مراقبت از نهال غرس شده و به همه اینها فکر میکنم وقتی که ذهنت را برای کاری آماده میکنی، مسیر خود نشانت میدهد راه را.
گویی شاخک هایی داری و به آن چه که موضوع ذهنت حساس شده، پاسخ مثبت یافت میکند.
فقط کافیست بگویی« باشه» و خود را به دست جریان رودخانه ای هستی بسپاری.

شب شانزدهم

@parrchenan

در گلپورگان بودیم که دختری که در آنجا کار میکرد، از زهرا پرسیده بود، عمو خیاط را می‌شناسی؟
و همین باعث شد در نت، سرچی زدیم و دیدیم در همسایه و اتاق کناری ما حضور دارد. به دیدارش رفتیم و کلی ایده گرفتیم. ایشان یک سیستم آموزشی جهت کودکان کار و خیابان طراحی کرده که ظرف یک هفته خواندن نوشتن را می آموزاند. کلی از میوه های موفق این طرح و سیستم اش گفت و مهر خوبی بر ما بخشید.
و اکنون در منطقه بلوچستان در حال آموزش کودکان و معلمین هستند.
شماره اش را گرفتم که وقتی اسفند ماه به تهران بازگشت، این سیستم اموزشی را بر ما هم بی آموزاند تا ما هم در ان جی او مان( شکوفا) آن را پیاده کنیم.
اگر کسی از دوستان نیز تمایل حضور در این کلاس و اموزش این سیستم را داشت، در صفحه شخصی اینجانب اعلام کند.

و باز هم به این جریان رودخانه ای فکر میکنم که از یوسف شروع کرده و ما را به عمو خیاط رسانده، عمو خیاطی که اتاق کناری ما ساکن است!!

شب شانزدهم

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : شانزدهم, نویسنده : iparchenane بازدید : 185 تاريخ : پنجشنبه 16 آذر 1396 ساعت: 18:45