به دنبال راه نو

ساخت وبلاگ
حجم انبوهی مطالب دارم که ننوشته ام و یک روز ننوشتن بر این حجم می افزاید. پس ترجیح میدهم حتی اواسط روز هم شده بنویسم.

موضوع عدالت چیزی بوده که همیشه ذهنم را درگیر کرده و تلاش داشته ام مناسبات فردی و کاری و زندگی ام را پیرامون این «واقعیت خیالی» پی ریزی کنم.
معتقدم انسان امروز اگر میخواهد در موضع عدل و عدالت باشد مجبور است به گفتمان فمنیستی دقیق شود و آن را جدی بگیرد. این مقدمه را نوشتم تا دیدگاه خود را نسبت به حقوق زنان تا حدودی روشن کنم و در ادامه متن، و پس از خوانش سوال و چراهایی که پس از شنیدن واقعه در ذهنم چرخید، به بی عدالتی متهم نشوم.

دایه آن دو پسر که برایشان شمر ذی الجوشن شده بودم و اواسط هفته داستان آن را نوشتم خاطرتان هست؟
در ماشین که بودیم و من چون شمر جلوی هر سه آنها نشسته بودم و هر سه اشک پشت اشک می‌ریختند، مادر واگویه گونی با خودش که پسر بزرگتر هم بشنود به لری زیر لب زمزمه میکرد:
، آب و نانت را میدهد، سقفی بالا سرت گذاشته، کاری به کارتان ندارد، چرا اینکار کردید؟ چرا؟
داشت درباره ناپدری بچه ها صحبت میکرد.
این موضوع گذشت تا چند روز بعد،
هنگام ناهار در اداره، مشاور حقوقی ما، عکس ناپدری بچه ها را از صفحه اینستاگرامش نشان داد و گفت: این خانم همسر سوم این آقا است و کلا از این سه زن، نُه بچه دارد و دو تا ناپسری!! هر هفته هم دو شب در خانه همسرانش سر میکند و خرج سه خانه و خانواده را میدهد!! شغل اش هم بار فروش ایست.

شب هنگام که در آلودگی هوا تهران رکاب میزدم، ذهنم پر از سوال شده بود. آیا این« مادر» در آن فرهنگ دروازه غار، راهی بهتر داشت؟ مدرنیته چه راهکاری به این زن میدهد؟ آیا یک بیمه اجتماعی برای این زن در کشور ما وجود دارد؟ به نظر، سنت، پاسخ های قوی تری برای خانواده‌های ضعیف و طبقه پایین دارد تا مدرنیته و گفتمان عصر جدید.
راه حل سنت، عملیاتی است و گفتمان مدرنیته در فضا و کشور و حال امروز ما فعلا غیر عملیاتی و شعاری.
این زن برای فرزندانش سرپناهی دارد و امنیتی و نفقه ای حداقلی و می‌تواند خوشبین باشد که فرزندانش به سرنوشت پدر معتادشان گرفتار نشوند و اگر خودش در خانه های مردم کار کند، هزینه مدرسه و لباس آنها را هم تامین کند و خود نیز، برای نیازهای جسمانی اش، پاسخی برای آن خواهد یافت. حال آنکه گفتمان مدرنیته، امروز ، همین امروز، برای این موضوع پاسخی ندارد.
آسیب این پاسخ سنت، کم نیست. یکی همین کودک سوم این خانم و برادر ناتنی آن دو پسر، و پدری که دو شب بیشتر در خانه نیست. اما پاسخی به سطح زیرین قاعده هرم مازلو که داشتن امنیت و سرپناه و زنده ماندن، میدهد. می ارزد به این موضوع فکر کنیم و به دنبال, پاسخ های بهتری در مدرنیته یا تلفیق با مدرنیته باشیم. زمان آن رسیده که خودما، تک تک ما به آن فکر کنیم.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 192 تاريخ : جمعه 16 آذر 1397 ساعت: 6:04