ترس

ساخت وبلاگ
هنگام ظهر و ناهار بود که یک مورد اورژانسی بهمان خورد. به آدرس مدرسه که موضوع را گزارش کرده بود رفتیم. مسیولین مدرسه خیلی گرم و فعال با ما ارتباط گرفتند و همکاری کامل کردند و این برایم عجیب می نُمود. مددجو ، دخترکی نوجوان بود که با مادرش مشکل خورده بود و شب قبلش به شدت از او کتک خورده بود. مشاور مدرسه نیز این موضوع را تاریخی و قدمت دار می دانست و شرحی هم دلانه با دخترک به ما داد که البته این هم نظر بودن صد در صدی مشاور با دخترک را نپسندیدم، چرا که قدرت تساهلی دخترک را کاهش میداد. دخترک حاضر نبود به خانه بازگردد و مادر نیز حاضر نبود برای گفتگو به مدرسه بیایید. گویا شوهری اسکیزوفرنی داشت که او را با سه بچه ترک کرده بود و با مشکلات عدیده رها شده بود. بعد از داستان آن کودک که از کلانتری به خانواده اش تحویل دادم و داستانهای بسیار داشت و قبل ترها نوشتم، چشمم ترسیده و در این جور موارد احتیاط بیشتری میکنم. وقتی که دخترک گفت، هفته پیش هم ۱۲ خشاب قرص را به جهت خودکشی خورده، مجاب شدیم فعلا در خوابگاه بهزیستی باشد تا سر فرصت به مشکل او و مادر رسیدگی شود.
اما هنوز برایم همکاری کامل اولیا مدرسه برایم تعجب بر انگیز بود. در همین حین مدیر مدرسه گفت دو روز قبل یکی از دانش آموزان مدرسه پس از رفتن به منزل، احتمالأ خودکشی کرده یا مرگ مشکوک رخ داده است . اکنون انگیزه اولیا مدرسه را درک میکردم: «ترسیده» بودند.
« ترس »از تکرار این موضوع که اگر تکرار می‌شد جمع کردن ماجرا به واقع بسیار سخت و حتی محال خواهد شد. « ترس»، اولیا مدرسه، مسیولین عالی رتبه آموزش و پرورش منطقه و حرارست بسیار سخت گیر اش را به خود آورده بود و مجاب کرده به دنبال راهکار و کمک گرفتن باشند. و این اتفاق خوبی بود. ای کاش همه مسیولین کشور و مملکت شرایط سخت و خطرناک اجتماعی را اینگونه درک میکردند. برای این درک نیاز به «ترس»، « ترس سازنده» است. ترس، تولید نیاز میکند و در نتیجه به دنبال یافتن پاسخی به آن خواهی افتاد. پس همفکری بیشتر و تساهل و تسامح و انعطاف بیشتری بخرج خواهی داد و شاید بشود مملکت را از این فضا خارج کرد. مملکتی که امام جمعه اش، ریس جمهورش، کارگرش همه شاکی هستند اما گویی هیچ کس نمیترسد.
بیایید« بترسیم». ترسی آگاه بخش. ترس، همه موجودات زیر آبی و پروازی و زمینی را به خود می آورد و یک دلشان میکند. دور هم جمع میکند و کُلنی و توده های کوچک و بزرگ و عظیم درست میکنند. بیایید به ماهیت حیوانی و نه انسانی خود برگردیم و همچون ماهیان ترسیده از کوسه ها، همچون سارهای ترسیده از عقاب، همچون گوزن های ترسیده از گرگ ها و همچون غزال های ترسیده از شیرها، دور هم جمع شویم و هم دل و هم فکر شویم تا کاری کنیم، تا از این موقعیت فرار کنیم تا به قرار رسیم. گویی جنبه انسانی،ما را خیلی نترس کرده است. این نترسی هر چه باشد، شجاعت نیست.


###

این روزها کمی مغموم ام، احتمالأ این هفته، آخرین هفته حضورم در گشت۱۲۳ باشد و هر جدا شدنی، عنصری از غم در خود نهفته دارد

 

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 29 آذر 1397 ساعت: 12:30