گلبه ( گربه)

ساخت وبلاگ

یکی از کارهایی که از آن بسیار لذت میبرم، ول گشتن در بین کتابهای یک کتابفروشی یا لاس زدن از کتابهاست. و حساب کن هم وِل بچرخی بین کتابها و همزمان پیرامون کتابی لاس بزنی.
از کتاب خرافی کنی و پرحرفی کنم و پر حرفی بشنوم باز هم از کتاب. دو کتابفروشی آشنا دارم که ولگردی ها و لاس زدن های کتابی ام را در آنجا ها پیگیر میشوم. 
رکاب زده بودم و خیس از عرق وارد کتابفروشی شدم.
سرمای شبانه پاییزه باعث شده بود کتابفروشی درب دکانش را چفت کند و همچون روزهای قبل در ورودی یله نباشد.
وارد شدم.
گربه ای بین کتابها وِل میگشت. همان کاری که من از آن بسیار لذت می‌برم. پرسیدم: رحمان این گربه از کجاست؟
پاسخ داد که خانه زاد اینجاست، مادرش هم در همین جا بوده است. خانم مشتری از حضور گربه حال نمی‌کرد، رحمان گربه را بغل کرد تا خانم راحت باشد. سر و صورتش خونی بود. گفتم چی شده؟ رحمان یک بادی زیر قب قب اش  زد و سینه اش را جلو انداخت و گفت: موش شکار کرده و یک تکان به این معنی که آباریکلا، به گربه در بقل انداخت. گربه هم خودش را لوس تر کرد.
کتابفروشی بیخ کانال آب است و  ساختمانی قدیمی و موش مهمان ناخوانده از سالهای دورش.
پس گربه ای و شکار و شکارگری بهترین راه حل میشود.
راه حلی که باز میگردد به بیش از  پنج هزار سال پیش و بسیار کاربردی که بشر آن را کشف کرد و از آن زمان، گربه شد مونس جانش چرا که جانش را در زمستان‌ها نجات میداد. 
حساب کنید بعد از انقلاب کشاورزی در ده هزار سال قبل، کشاورز، تابستان ها کار میکرد و محصول برداشت میکرد و ذخیره زمستانش. در زمستان درب انبارش را باز می‌کرد و میدید ای روزگار، موش همه محصول اش را خورده، او می ماند و شکم گرسنه خانواده پر جمعیت و زمستان پر هیبت.
اما با آمدن گربه به زندگی مرد کشاورز، داستان به گونه ای دیگر، ورق خورد و  موش دیگر، این چنین نمی‌توانست ضربه مهلک به زندگی و زنده ماندن خانواده کشاورز وارد کند و گربه آن قدر اوج گرفت و عزیز شد *تا رسید به مقام خدایی و یکی از خدایان مصر شد.
باری 
آقا رحمان گربه را سر جایش نشاند و گربه عزیز شده و آبریکلا شنیده ، رفت به سراغ خودش و لیسیدن سر و صورتش و پاک کردن خود از خون موش.
همین که بین کتابها وِل می‌گشتم فکری به ذهنم آمد چرا ما در دکانمان گربه نداشته باشیم؟
ما هم بیخ جوی ولیعصر هستیم و موش ها در فاصله یکی دومتری ما هستند. حضور گربه دکانمان را از حضور موش بیمه می‌کند.

 

*معاویة بن عمار از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت در مورد گربه فرمود: "آن از اهل خانه تان محسوب می شود و از نیم خورده اش می شود وضو گرفت". 


@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 181 تاريخ : سه شنبه 30 مهر 1398 ساعت: 3:01