شب چله

ساخت وبلاگ

شب چله شیفت بودم، تقریباً یکی از فعال ترین شیفتها بود.
همه چیز داشتیم.
خودکشی ، دعوای زناشویی و...  و  چندین بار اعزام داشتیم.
آن زمان که مربی بچه های شبانه روزی بودم، سیزده بدر روز خطرناکی برایم بود، بچه ها احتمال خود زنی داشتند.
سیزده بدر روز تبَلوُر بی کسی و تنهایشان بود‌.
 سیزده بدر سالها دلنگران بودم.
شب یلدا یا شب چله هم گویی چنین چیزی بود. وقتی که روز بعد خسته، پیرامون شیفت سختی که پشت سر گذراندم فکر میکردم و آن را تحلیل میکردم. به این نتیجه رسیدم.
آدم تنها که افسرده هم بوده اما خودش را با هزار و صد چیز سرگرم کرده، با هزار و صد چیز، خودش را به چیزی خارج از آنچه در عمق خودش داشته، مشغول کرده، در پیچ روزگار به شبی دراز بر میخورد.
شبی که یک دقیقه بیشتر از همه شب‌های دیگر است. اما این شب فقط دراز نیست. تو را با آنچه در عمق خود مخفی کرده ای، روبرو میکند. این شب چیزی چون سیل است، هنگامی که به کویر نمک می‌رسد. هر شاخه و شاخکی که در بیابان باشد، با آب و نمکی که در کویر بوده، پیوند میخورد و حکم همان نخی را پیدا میکند که نبات تشکیل میشود. با این تفاوت که بجای نبات،  بلور نمک است که با شاخه تشکیل میشود.
شب چله، آدم تنهای افسرده ای را که خودش را در هزار کوچه و پس کوچه وجودی پنهان کرده بود را می‌کشاند به کوچه دراز خود.
تنهایی اش را همچون همان شاخه مواجهه شده با سیل آب در کویر نمک، متبلور میکند.  برجسته میکند وحُناقش میکند و این یک دقیقه را تاب نمی‌آورد. این یک دقیقه میشود، زمانی به اندازه درازی عمری، به اندازه کوتاهی مرگی.
نتیجه:
اگر دوستی، ریفیقی، تنها داشتید و دارید، این روزهای بزنگاه حواستان بهش باشد‌‌.
حداقل آگاهی دهیدش، تا برای آن تایم کاری برای خود، حتی بتراشد‌. در این یک دقیقه اضافی، وقتی برای مواجهه با خود پیدا نکند.

@parrchenan

من فصلها را از تقویم دنبال نمیکنم.
 من فصلها را از طبیعت پیگیرم.
این روزها، روزهای کریسمس است.
نه به این دلیل که تقویم می‌گوید
به این دلیل که زمان کریسمس، این گلدان گل می دهد.
این گلدان  هدیه ای  از میرکمالم، بود که سه سال است، بجای تقویم، با گل‌هایش، کریسمس را بر خانه ما یاد آوری میکند.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 193 تاريخ : سه شنبه 3 دی 1398 ساعت: 21:26