طرف خریدار ضایعات است و آمده تا اقلام ما را ارزیابی کند. از در پشتی به داخل انبار رفته و او ما را با مدرسه اشتباه گرفته و فکر میکرد ما قسمتی از انبار مدرسه کناری هستیم.
در حالیکه سری از روی حسرت تکان میداد، جمله ای گفت:
دو قسمت در زندگی هست که بهترین لحظه آدمی است. زمان مدرسه و سربازی!!
کارمان که تمام شده بود و در ماشین مشغول رانندگی بودم و به جمله ای که از خریدار ضایعاتی شنیده ،فکر کرده و تلاش داشتم آن را بفهمم. معتقدم این دو برهه امر گونه ترین قسمت زندگی است. بکن نکن ترین. اختیار در کمترین حالت و جبر اجتماعی در مقام دستور و فرمان بیشترین.
بر این گمانم بسیاری از مردمان، با جمله حسرتی آن فرد هم دل هستند چرا که از فکر کردن، تفکر انتقادی ، حل مسیله عاجز هستند و دوست دارند یکی جای آنها تصمیم بگیرد و فکر کند و سپس به آنها فرمان داده شود و آنها نیز اطلاعت کنند.
سخترین کار انسان انتخاب است که خود را در واژه آزادی نشان میدهد و چون بسیاری تاب آزادی ندارند ، به فرار از آزادی رجوع کرده و مسیولیت خود را به دیگری تفیذ میکنند.
جامعه و بخصوص آموزش و پرورش ما نیز در متبلور کردن چنین ایده ای احتمام تمام دارد و به دنبال پرورش مرشد و مرید است.
نتیجهگیری:
اگرما نیز در پندار خود همچون مرد ضایعاتی هستیم، نیاز به رفرم اندیشه و فکری داریم.
تفکر انتقادی را در خود ایجاد و رشد دهیم و در دایره اطاعت و فرمانبرداری حداکثری نیفتیم.
پی نوشت:
بنا به تقسیم بندی اریک فروم، یکی از اگزیستانسیال های انسان آزادی است.
https://t.me/parrchenan
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 107