تاکسی

ساخت وبلاگ

سوار تاکسی شدم

 راننده با خانم نسبتا مسنی در حال بحث بود. زنی دیگر سوار ماشین شد و تاکسی حرکت کرد. هزار تومان کم داشتم که نقدی حساب کنم و شماره کارت راننده را خواستم،گفت اس ام اس برایش نمی آید و همان پول هزار تومان کمک را گرفت. هر دو زن نقدا حساب خود را پرداخت کردند و زودتر از من پیاده شدند.

 همین که آخرین نفر پیاده شد، راننده گفت خدا نسل زنها را از روی زمین بردارد!!

 هنوز در حال و هوای بحث با خانم مسافر در ابتدای خط بود.

 دقت کردید. تنها مسافری که پول ناقص به راننده داد منِ مرد بودم اما آرزوی سیاه راننده نصیب آن زنها شد.

حصر ذهنی، خط قرمز های پهناور و مختلف که در پست های پیشین به آن اشاره کردم اینگونه عمل می‌کند.

خط قرمز های ما بسیاری مواقع رنگ و بوی ایسم های منفی مثل فاشیسم یا نژاد پرستی یا هم جنس پرستی و... به خود میگیرد.

 بگذارید به موضوع نگاه دقیق تری داشته باشیم.

 مرد راننده می‌توانست طول مسیر عصبی نباشد. می‌توانست به حق از من بخواهد مبلغ کرایه را تام و تمام پرداخت کنم. می‌توانست با عصبانیت دوباره به سر خط برنگردد. می‌توانست پندارش به سمت آرزوی مُحال کشیده نشود. مرد راننده احتمالاً در حال تقویت آن پندار و خط قرمز ضد زن خود بود و احتمالاً در درون خانواده نیز باعث رنجش دیگری های هم خانه خود که مثلا زن یا دخترش یا مادر و خواهرش باشند بشود و همه اینها یعنی از آن لحظه خود و از زندگی، آن لذت و رضایتی که می‌توانست کسب کند را از دست داده است.

 پندارمان، ایسم ها و ایدولوژی هایی که به آن باور داریم و قصه هایی که آنها را حقیقت می‌پنداریم اثر مستقیمی در خط قرمزها و در نتیجه رضایت و عدم رضایت مان از زندگی دارد.

این مرد احتمالأ رضایت‌مند می‌بود اگر این نوع پندار و قضاوت و خط قرمز را نداشت.

 در واقع اولین قربانی کسی که خط قرمز های متنوع و گسترده دارد خود فرد است

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 112 تاريخ : شنبه 8 مرداد 1401 ساعت: 19:18