بی آبی

ساخت وبلاگ

در بانک مشغول امور مالی هستم و با کارمند پشت باجه گرم سخن و هر دو در پایان گفتگو، به یک نتیجه رسیده بودیم: این که به آینده این سرزمین به هیچ وجه امید نداریم. آینده برایمان پایان یافته است.

با این مقدمه به سراغ جستار امروز میروم:

معمولا برای دوش گرفتن، عذاب وجدان دارم، قبل ترها بیشتر و اکنون کمتر و تلاش دارم هدر رفت آب را کم کنم. معمولا برای ابتدا دوش گرفتن و منتظر آب گرم شدن دو تنگ مخصوص آب دادن به گلها را پر از آب میکنم تا آب گرم شود و انتهای شب با آنها گلدان ها را آبیاری کنم و یک تشت زیر پایم قرار میدهم که چرک آب بدنم در آن جمع شود و برای سیفون توالت فرنگی از آن استفاده کنم.

قبل ترها تلاش داشتم تا آنجا که امکان دارد و باعث آزار دیگران به واسطه بوی نامطبوع نشود حمام نروم، اما دیگر همانند سابق آنگونه دل نگران آب نیستم، با اینکه شرایط آبی کشور پیچیده تر و عمیق تر شده است.

چرا؟

پاسخ به این چرا به همان مقدمه باز میگردد. بر این گمانم زیگمای کلی جامعه ، مجموع باور به آینده مردمان در همان دیالوگ مقدمه خلاصه میشود. مردمانی شدیم با بی امیدی نسبت به آینده.

و وقتی اینگونه باوری شکل گرفت و گسترش یافت و ریشه دواند، مردم فقط زندگی میکنند که زندگی کرده باشند. آن وقت نه ۹۱ هزار میلیارد تومان مهم است. نه بی آبی ها.

همدان شهر کمی نیست. زیر پای شاه الوند است. نزدیک ترین مرکز استان به گاماسیاب به عنوان سر رشته کارون اما این شهر آب ندارد!! آبش تمام شده و

ما همچنان زندگی روتین خود را اما داریم.

بر این گمانم تا هفته دوم مهر، تهران و کرج بخصوص حومه و شهرک های اقماریش با مشکلات جدی آب روبرو شده و داستان زندگی مرکز نشینان از لونی دیگر شود.

ای کاش حاکمیت درک میکرد این بی امیدی عمومی جامعه تیشه به ریشه زدن هاست. ریشه های مذهبی، دینی، تاریخی، ملی حتی حاکمیتی.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 105 تاريخ : پنجشنبه 3 شهريور 1401 ساعت: 13:22