سخنران

ساخت وبلاگ

مجبور بودند صدای باندهای سالن مسجد را بالا ببرند تا انبوه صدهای گفتگو دیگر خفه شود.

شاید از بدترین سخن رانی هایی بود که مجبور شدم گوش کنم.

مجلس مادربزرگ است و روحانی مشغول سخنرانی. موضوع سخنرانی پیرامون قواعد فقه و نفقه و گره زدن آن به حجاب و بی حجابی و چهار زن داشتن و مردانی که گوشواره و گردنبند دارند آیا میتوان مرد نامیدشان و از این قبیل موضوعات چالش بر انگیز.

به وضوح یک سخنرانی فاجعه و بدی بود.

اگر بخواهم اقوام و خویشان دور و نزدیکمان یک جمع بندی کنم، در مجموع در طبقه مذهبیون سنتی میگذارم. اما به گمان حتی یک درصد جمعیت حاضر در مراسم با گفتار سخنران همدلی نداشت و این را میشد از دشنام و کنایه هایی که پس از پایان مراسم نثار او میکردند فهمید. جالبی سخنران آن بود، در حالیکه پشت میکروفن داد میزد و صدای بلنگو را هم تا به آخر بالا برده بودند، به دنبال گفتگو بود و پرسشی میکرد که پاسخ تأییدی اش را خود می داد

نتیجه گیری:

به گمانم این فضایی که دیدم و گوشه ای از آن را در این نوشتار ترسیم کردم آیینه ای باشد از کل سیستم حاکم بر کشور. در تصویری که توضیح داده شد، مخاطب و نظر او و به طبع آن جهت دهی سخنرانی هیچ ارزشی ندارد. یک دیوار ضخیم شیشه ای بین این دو وجود دارد که تنها مخاطب می‌تواند صدای سخنران را بشنود و قرار نیست یک همانی، یک هم فکری ، یک زیگمایی از جمع بیرون بیایید بلکه آنچه ما به مخاطب با پولی که خودش به ما داده است، منویات خود را به او تحمیل می‌کنیم.

نتیجه گیری:

با توجه به این ساختار معتقدم در مناسبتها و کارزارهایی که جنبه اجتماعی داشته باشد بهتر است شرکت نکنیم. مثلا کارزاری که برای کانون پرورش فکری این روزها در جریان است. به یک دلیل ساده، آن دیوار شیشه ای که در بالا بدان اشاره شد در همه سیستم وجود دارد و امکان شنیدن را از سخنران و مسیولین میگیرد. و با این کار تنها خود فرد نشان دار شده و در این نوع سیستم نشان دار بودن نشان داده که آثار سوئی بر زندگی عمومی و حتی خصوصی فرد نشان دار میگذارد.

پی نوشت:

یکبار این موضوع را نوشته ام، اما باز آن را می نگارم.

در مراسم ختم بابا، روحانی سخنران توانسته بود با تسلط خود به سخنرانی جمعیت را وادار به سکوت کند و داستان مرد یخ فروشی را در صحرا عربستان می‌گفت که التماس عابرین می‌کرد که یخ هایش را بخرند چرا که هر لحظه سرمایه اش در حال آب شدن بود.

سخنران آن یخ فروش را همه انسان ها و آن یخ در حال آب شدن را عمر تصویر کرده بود.

حقیقتا چیزی شبیه نمایشنامه های رادیویی بل حتی قوی تر، سخنران در حال انجام بود، سخنران هایی از این جنس باعث ماندگاری هزار ساله رسوم، نسل اندر نسل شدند. بهتر است سخنرانان در مراسمی این چنین، پیرامون موضوعات بشری و عظیم سخنرانی کنند.

نتیجه‌گیری دوم:

در جمع هایی که هستیم بگردیم و بسنجیم و گمانه زنی کنیم و در نهایت موضوعاتی را انتخاب کنیم که عموم جمع با آن همدلی دارند. نه موضوعات تفرقه بر انگیز. عمر آن مقدار نیست که هر جا و هر مکان و هر لحظه تخم نفرت پاشید

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 27 شهريور 1401 ساعت: 16:08