زن

ساخت وبلاگ

حوادث این روزها و بخصوص مرگ مهسا امینی را اجازه دهید از زاویه ای دیگر بنگریم، زاویه ای که شدیداً مرا به فکر برده است.

چند سال پیش بود که ما بلوچستان را رکاب زدیم. آن هم بیخ مرز افغانستان و پاکستان.

بسیاری ما را از این کار نهی کردند اما رفتیم و ادامه دادیم. دو مرد و یک زن بودیم.

در آنجا خود اهالی می‌گفتند این خانم است که امنیت شما را تکمیل کرده است و واقعا نیز این چنین بود. مردمی چشم پاک بودند و هستند. به گمانم امنیتی که ما در آن سفر داشتیم به این واسطه بود که زنی در تیم ما بود.

حال چه شد که به این خاطره پرتاب شدم؟

به گمانم در دو سوی ماجرا، یعنی حاکمیت و معترضان، موافقان و مخالفان حجاب اجباری، ریشه های مشترکی دارند و در یک جهت هستند!!

چگونه ممکن است؟

اجازه دهید این فرضیه سخت و پیچیده را کمی واشکافی کنم.

۱. دو سال پیش ساقط شدن هواپیمای مسافربری با کلی مسافر را داشتیم که در آن هم متاسفانه حاکمیت کلی نیرنگ و دروغ داشت اما اتفاقاتی به این گستردگی به وجود نیامد.

وقتی خبر مرگ مهسا امینی را خواندم ، غمی بزرگ بر دلم نشست و وقتی به دور و اطراف خود نگریستم آنها را نیز چنین دیدم. گویی هوا غمناک بود و غم جرمی داشت که بر دل هر کس با نفس کشیدن می‌نشست.

اگر بخواهم مفهوم روح جمعی یا خرد جمعی یونگی را برای خودم تا حدودی تعریف کرده باشم چنین فضایی را میتوانم مثال آورم. گویی روح جمعی ایرانیان از این بابت درد گرفته باشد. چرا؟

چرا در ساقط شدن هواپیما که تعداد کشته هایش چند صد برابر بود این فضا به وجود نیامد اما برای این دختر این چنین شد؟

۲. چند سال است که حاکمیت به اسم دفاع از حرم نیرو به سوریه ارسال میکند و حرم یعنی مرقد حضرت زینب و دختر منتسب به امام حسین یعنی رقیه.

در طول جنگ و حتی پس از جنگ نیز حاکمیت اعلام می‌کرد خون شهدا جهت حفظ ناموس ( بخوانید حرمت زن) بوده است.

۳. دین شناسان معتقدند ادیان اسلام و یهود و مسیح یک ریشه مشترک دارند و پسر عمو هستند. اگر بخصوص به فقه یهود و آیه های آن دقیق شویم شباهت های باورنکردنی بین اسلام و آن خواهیم یافت. اما این دو با این که این مقدار ریشه های مشترک دارند، این مقدار اختلاف دارند.

نتیجه‌گیری:

به گمانم دو سر طیف که در بالا بدان اشاره شد یک ریشه مشترک دارند و آن مقدس شمردن و قدسی کردن اسطوره زن است. زنان برای آنها همچنان اسطوره هستند. زنان بدلیل خلق یک انسان در بطن خود از گذشته تاریخ برای مردمان حالتی قدسی و اسطوره ای داشته است. اما در دنیای جدید و مدرن به گمانم از زن این نگاه اسطوره ای گرفته شده است و به زن و مرد با یک نگاه مشترک دیده میشود اما در کشورهای پس مانده از مدرنیته هنوز همان جریان هزار ساله جریان دارد.

مردم معترض و خشمگین هستند چون آن روح جمعی آن خرد جمعی به این نتیجه رسانده که به اسطوره زن آسیب رسیده است. همان اسطوره ای که حاکمیت را سالها به اسم دفاع از حرم، مردانی را به سوریه کشاند. در جبهه ها سالها جنگیدن.

نتیجه‌گیری نهایی:

به گمانم ما ایرانیان به رغم همه ادعا ها هم‌چنان در اسطوره زندگی میکنیم و در اسطوره می میریم.

پی نوشت:

۱. این جستار جای بیشتری برای مداقه و مطالعه دارد.

۲. کتاب های عشق صوفیانه و زن در آیینه جلال و جمال نوشته جلال ستاری برای درک این جستار پیشنهاد میشود.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 106 تاريخ : جمعه 1 مهر 1401 ساعت: 12:41