سخنی با حاکمیت

ساخت وبلاگ

دو تا شنبه است که با ماشین از شمال تا جنوب شهر را پایین می آیم و در هر دو شنبه، تهران ساختاری بهم ریخته و نظامی شده است. مرا یاد سالهای کودکی ام می اندازد و تیزر اخبار ساعت نوزده با آهنگ اَنکده وحده...

در آن تیزر یک سرباز اسراییلی کلاهخود پوشیده در حال پرتاب گاز اشک آور بود و در انتهای تیزر دو سرباز اسراییلی با سنگ در حال شکستن دست یک نوجوان فلسطینی.

چه کودکی سختی داشتیم ما با این تصاویر عریان که هنوز در میانسالی با دیدن شنبه های سرزمین یاد آن صحنه های دردناک می افتم.

اما این دو شنبه متوالی و تجربه زیسته ی ۷۷ و ۷۹ و‌۸۱ و ۸۸ و بقیه این است که داستان متفاوت شده است هم در معترضین و هم در مدافعان. تغییر یار کشی شده است و به گمانم با مناسبات جهانی گره خوردگی بیشتری پیدا کرده است.

این که این روزهای ایران با پیروزی های اوکراین در صحنه جنگ و شکست برادر بزرگ مصادف شده است به گمانم تصادفی نیست. این که سه سال قبل هم هواپیمای اوکراینی و نه هواپیمایی دیگر، سرنگون شد هم.

باری

دوستانمان مهمانمان بودند و تلاش داشتیم برای هم حال خوب ایجاد کنیم اما سخن ها به سیاست رفت. هر کسی ایده و تحلیل خود را گفت. تحلیل من اما این بود که تنها میخواهم این آب یخی که این چند سال سرد تر هم شد کمی ولرم شود.

مورد تمسخر جمع قرار گرفتم اما استعاره ولرم‌شدگی را همچنان کارا ارزیابی می‌کنم. چیزی مثل ولرم شدگی حکومت مائویستی چین و تبدیل آن به حکومت کاپیتال سوسیالیستی اکنون.

اما با دیدن این شنبه معتقدم زمان برای رسیدن به یک تفاهم و آشتی ملی بسیار محدود است. ما چهل و چند روز دیگر جام جهانی را داریم.

خوشحالی یا ناراحتی پس از هر بازی و جمعیتی که امکان حضور را پیدا می‌کنند. میتواند تغییرات زیادی در تعادل طرفین در مقیاس زیاد ایجاد کند ضمن انکه تماشاگرهای آن طرف آب هم بعید میدانم قابل مدیریت باشد و با توجه به حمایت سلبریتی های جهانی با فالور های میلیونی شأن امکان این که غیر ایرانی ها هم در بازی هم داستان شوند بسیار است و آن زمان است که از طریق اینترنت و نه صدا و سیما( چون صدا را میتوان قطع کرد)، میلیون ها مخاطب ایرانی پر از احساس و هیجان شود.

آن روز ها به گمانم دیر خواهد بود اندیشیدن به راهکاری ولرم و غیر خونی.

گویا مسیولین مملکت سریال گیم آف ترونز را دیده اند چرا که یادم می آید چند ماه قبل شعار آن سریال را بیان میکردند: زمستان در راه است.

پیشنهاد میکنم قسمتی از سریال را دوباره ببینند آنجا که جان اسنو در حال خفه شدن در زیر دست و پای جمعیت خودش بود.

لطفاً به راه حل های ولرم شدگی تا دیر نشده بی اندیشید

پی نوشت:

مخاطب این جستارم حاکمیت است.

پی نوشت دوم:

برای ولرم شدگی اول کار گشودگی اقتصادی و عبور از ریاضت اقتصادی ( اقتصاد مقاومتی) است و دوم گشایش های اجتماعی مثل همین کاری که در پارک ها به تازگی دوباره اجازه داده شد( ورزش صبحگاهی همراه با موسیقی تند) با ظهور آقای زاکانی این نوع ورزیدن جمع و کم رنگ شده بود. مثل همان اتفاقی که برای دوچرخه های بیدود و خطوط رکاب زنی افتاد

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 110 تاريخ : دوشنبه 18 مهر 1401 ساعت: 16:50