معمولاً کوششم در نوشتن بر این اساس است که موضوعات روز یا فیلم ها و کتابهای خوانده شده را به گونه ای تفسیر کنم که اولا فردی شده و دوم کارکرد پیدا کند و مخاطبش بشود خودم و خواننده.
در جمع خانوادگی نشستهایم و از اتفاقات و سیاست های روز صحبت میکنیم. متاسفانه در این دیالوگ ها اکنون دختران حتی دبستانی نیز امکان مشارکت پیدا کرده و حرف برای زدن دارند. از آنچه در مدرسه و بین دانش آموزان رخ میدهد تا آرزوها و امیدهایشان و تأسف میخپزم بر حاکمیت و جامعه ای که کودکی را از این سن وادار به جبهگیری های سیاسی کلان کرد و اجازه کودکی کردن را از او گرفت.
آنکه باد کاشت طدفان برداشت.
باری
مادر دختر میگوید از وقتی زن زن می آزادی شده دخترم دست به سیاه و سفید نمیزند و وقتی به او معترض میشوی این شعار را تکرار میکند. به این گزاره بدون قضاوت شنونده هستم. اما وقتی میبینم برادر همان دختر برای جمع سینی چای آورد در دلم خشنود میشوم. اینکه سبک های سکسیسم در همه خانواده ها دچار تَرَک های جدی شده است. نگرش های جنسیتی و نقش های آنها در همین مدت اندک حتی به سنتی ترین خانواده های ایرانی رسوخ کرده است. این جنبش که در فرهنگ و هویت تک تک ما در حال نفوذ است به گمانم یکی از اجتماعی ترین اتفاقات ایران است که تا به حال در این سرزمین رخ داده است.
نتیجهگیری:
اگر موافق این نگاه هستیم ما مردان نیز نیاز به تغییر پندارهای مان داریم. مثلا از پخت و پز گرفته تا جارو زدن و...
دو مثال از خودم
بشخصه خودم از جارو زدن دل خوشی ندارم و از اینکه سروچمانم این نقش را پذیرفته خشنود بودم. اکنون اما حداقل با کارو دستی به او کمک میکنم( هر چند هنوز با رغبت به جارو برقی تن نداده ام)
یکی از سخت ترین کارها برای من شستن ظروف البته نه نیست. بل جمع کردن ظروف شسته شده در سبد است و این نقش را دوست ندارم( هنوز طرحی برای آن البته ندارم)
اگر از خوانندگان مرد این نوشتار هستید و البته موافق جستار، تقاضا دارم شما نیز آنچه شخصی است و نقشی زنانه در خانه تان بوده و اکنون بر این گمان هستید که بهتر است تغییر کند را در کامنت بیان کنید.
https://t.me/parrchenan
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 102