عکس

ساخت وبلاگ

به منزل میرسم و دو عکس چسبیده بر یخچال نظرم را جلب میکند و لبخند ملیحی بر چهره ام مینشیند. از سروچمانم می‌پرسم تحلیل او از این کادر چیست؟

پرسشم گنگ است و بی خیالانه به امور خود مشغول میشود و وقتی سماجتم را میبیند، از من همین سیؤال را میپرسد.

اینگونه پاسخ میدهم که برای قیاس این دو عکس ابتدا وجوه مشترک بین دو عکس را برسی میکنم:

۱.یک دختر در آغوش مردانه ۲. مرد. ۳. طبیعت

۴.کلاه ۵. چهر های خندان

سپس با استفاده از نکات مشترک شروع به تحلیل میکنم. این که احتمالاً در آغوش مردانه بودن دختر حاضر در این عکس حضور او در طبیعتِ نسبتا بدون روتوش که حتی سایه ای نیست و نیاز به کلاه هست از برای سایه و امنیت میتواند موجب لبخند این دختر شود.

حال شاید این پرسش مطرح شود که این تحلیل یا اصولاً تحلیل هر چیزی که مشاهده میکنیم چه کاربردی دارد؟ چه کمکی در زندگی میدهد؟ مددرسان کدام بخش روان آدمی است؟

با فوکوس بر همین تحلیل ارایه شده بر عکسها تلاش میکنم پاسخ این پرسش ها را هم بدهم.

این که شخصیت حامی( با استفاده از ژست در آغوش مردانه بودن) میتواند حس خوب زندگی را عمق بخشد. پس به نظر می‌رسد در آغوش کشیدن این دختر غنای زندگی را افزون خواهد کرد آغوش زیر مجموعه نوازش است. پس امکان نوازش های کلامی و غیره را به نظر می‌رسد بهتر است بیشتر کرد. طبیعت حال زندگی را خوب میکند. خنده آفرین است. دختر مشترک در هر دو عکس گویا توانایی رفتن به طبیعت بی روتوش را دارد یا متمایل است اینگونه باشد. طبیعت بی روتوش سخت است و بودن در آن نیز سخت تر. از دستشویی بگیر تا حتی گام برداری و امکانات حداقلی و شاه بیت آن متکی به خود بودن است.

پس گویا میتوان صفت جنگجو ( صفتی که مثبت طلقی میکنم) را میتوان بر دختر حاضر در عکس اطلاق کرد. پس احتمالاً در سختی های معمول زندگی نیز ممکن است این صفت به مدد زندگی آید

و در آخر آنکه اگر هیچ کدام اینها نبود و یا نیاز بیشتر به بررسی داشت. این مهم را به دختر در عکس نشان خواهد داد که مرد اکنون داستان زندگی اش به نکته های ریز و تغییرات کوچکی که او ایجاد میکند آگاه است. حتی میتواند برای آن فسفر بسوزاند و قصه ببافد!! : )

لبخند ملیحی سروچمانم را فراگرفته است.

پی نوشت:

پیشنهاد دارم برای هر کادری هر نوشته ای، هر مشاهده ای امکان تحلیل یا قصه ساختن را در خودمان پرورش دهیم.

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 14:22