ماه باشید

ساخت وبلاگ
پرچنان:
وارد منزل شدیم، خانه بوی شدید ادرار میداد. پیرزن خود را کشان کشان به درب منزل رسانیده بود و درب را باز کرده بود. از داستان زندگیش تا به امروزش گفت، کاری با داستانش ندارم، محو موهای نقره فام پیرزن شده بودم. سفید سفید، یک دست سفید، یعنی این موی روزی سیاه بوده؟
داستان های پیرزن با رشته رشته های سفید مویش گره میخورد. آیا نهایت آدمیت، این سپیدی است؟
این سپیدی نقره فام.؟ اگر آن بوی نبود میشد به آن گیسو سپید، ساعتها به عنوان اثری هنری نگه کرد.
موی سپید پدربزرگم که رگهای چند از موی سیاه مانده بود را دیده بودم، اما این یک دست سپید نقره فام را نداشت. شاید زاویه تابش نور خورشید و زاویه دید من به او، آن را این چنین نقره فام کرده بود. ترانه فرهاد با این منظره چه عالی در ذهنم می نشیند: کنون سیاه پوشیده ام با موی سپید. موی این چنین سپید حکم آن برگ زرد و نارنجی زیبای آن درخت پاییز زده است، در انتظار خزان. زیبا ، زیبا ، زیبا، حتی زیباتر از سبز بودنش. اول بار که تارهای موی سپید مادرم را دیدم، حیرت کردم و بغض. اما اگر نهایت آن سفیدی تدریجی ، این سپیدی نقره گون است، حاشا که کم از ماه نخواهیم داشت.
یاد جمله های پایانی مجری رادیو حبه انگور می افتم:
ماه باشید.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 188 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 14:38