کارکردگرایی

ساخت وبلاگ
پرچنان:
دوران کودکی ، ما همسایه ای داشتیم، اهل کرمان، از باغداران بزرگ پسته بودند و هر گاه که تهران می امدند و چندین هفته می ماندند، با خود به رسم زمین داران و اربابان یک خدمه هم می آوردند ، ، این کُلفت، تمام دستورات خانم را اجرا میکرد، اما ذهن سهیل جوان که غرق در افکار عدالت خواهی بود، با مشاهده این رفتارها می شورید.
تا آنکه در زندگی ، ریشه دواندم و ذهن کارکِردگرایی، کم کم در ذهنم رشد و‌نمو کرد، تلاش می‌کردم، کارکِرد، رفتارها، سنتها، مناسک ها را در زندگی انسان گذشته و امرور بازیابم.
به جریان کُلفت و نوکر داشتن دیدی مشاهده گر و نه قضاوتی پیدا کردم و تلاش کردم از این جنبه هم به موضوع بنگرم، کمی در تاریخ قدم زدم، این که غلامان سلجوقی خود، بعد از مدتی حاکم شدند و از این نوع مثالها در تاریخ مذهب یافتم و زندگی تاریخی انسان را دقیق تر شدم.
انسانهای طبقه بالادست برای ، رتق و فتق امورات خود، کُلفت و نوکر داشتند و از این طریق این، طبقه فرو دست، با نگاه به زندگی و منش و خلق و‌خوی و فرهنگ اربابان، که انصافا در طول تاریخ انسانی ، باعث رشد اخلاق و هنر و علم ... شده است ،کم ، کم منش های مثبتی دریافت می‌کردند. اگر سواد نداشتند، تلاش می‌کردند، فرزندشان سواد پیدا کند( نمونه تاریخی آن، فرزند آشپز بودن امیر کبیر و داستان های مربوطه اش)، به مرور سبک زندگی شان که به دلایل متعدد از جمله نبود معلم و ساختار آموزش و فقر، در حالت ابتدایی بود، با حضور در زندگی طبقه بالادست، ارتقا میدادند.
این امر ادامه داشت، تا آنکه ساختار زندگی بشری تغییر کرد و زندگی امروزین رشد یافت. که یکی از آسیب ها، آن بود که ارتباط طبقه پایین دست و بالادست قطع شد. اکنون کارگری می رود در خانه ای یک شب تا صبح کار میکند و مزد می‌گیرد و تمام. دیگر آن ارتباط تربیتی که ، فرد فروست، با مشاهده رفتار و فرهنگ اربابان، در مرور زمان میتوانست فرهنگ خود را تغییر دهد و با قرار دادن​ الگو، رفتارهای تربیتی اخلاقی آنان را در زندگی خود بخصوص در امر فرزند پروری پیدا کند، از بین رفته است. در نتیجه طبقه فرودست در کم توانی اندیشه ای ، در کم آموزشی و کم اخلاقی گیر میکند، با توجه به آنکه ساختار آموزش و‌پرورشی ما نیز هنوز نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا کند . طبقه بالادست نیز به دلیل عدم ارتباط با این طبقه، حس همدلی و شفقت و کمک به هم نوع را که از عوامل مهم انسانی بودن و رشد آدمیست را از دست میدهد.
و گسست این دو طبقه با عبور از شکافهای مالی به مرزهای اخلاقی و تربیتی میرسد.

در پایان به دوران کودکی باز میگردم که آن همسایه باغدار پسته کرمانی، هر سال که با کلفت خود می آمد سال بعد با فردی دیگر باز بر میگشت. به مادرم میگفت که جهیزیه و خرج عروسیش را دادم و اکنون صاحب خانه و زندگی خود است.
( این پست مقدمه ای است جهت پست بعدی)

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 210 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 13:46