صاحبکار

ساخت وبلاگ
پرچنان:
وقتی وارد منزل، شدیم، عکسهای نوجوانشان همه جا بود، بر روی در و کمد و میز.
وضع مالی خانواده، متوسط بود. اما چیزی که خود را نشان میداد، ارتباط محبتی بین فرزند و پدر وجود نداشت. و در یک روز گرم تابستانی، نوجوان، خود را میکشد. دوره نوجوانی فرزندتان را جدی بگیرید. از کمک متخصصان استفاده کنید. تلفن ۱۴۸۰، صدای مشاوری است که حداقل میتواند شما را در شرایط تگنا، از مشاوره بی نصیب نگذارد. این روزها آموختن، نسبت به گذشته آسان تر است. یک گشتی در نت زدن با موضوعی که نوجوان دنبالش هست، خواهد آموخت؛ یاد گرفتن گره ای که بتواند وزن را تحمل کند. کار سختی نیست.
***
بچه ها را از پزشک قانونی به پارک میبرم تا مدتی که منتظر جواب هستیم را در محیط شلوغ پزشکی قانونی نباشیم. بچه های مودبی هستند. کمتر بچه ای را در این شرایط دیده ام که آشغالش را در زباله دانی بی اندازد. جلوی کلانتری مادر رهایشان کرده بود. از درون گفتگویی که با بچه ها کردیم، انگار، که مادر، فضای ذهنی بچه ها را آماده این روزها کرده بود.
کودک از گفتگو مادر با آنها درباره پرورشگاه میگفت.
مادر البته گاهی میزدتشان. از کودک میپرسم، جایتان خوب است؟ با سر جواب مثبت می دهد. میگوید: خوبه فقط گاهی وقتها دلم میگیره و گریه میکنم.
درخواست میکند پنجشنبه از صاحبکارم، اجازه بگیرم و بیام برشان دارم و بیاییم پارک، پرنده نگری کنیم.
چرا که مسئول سایت پرنده بینی پارک شهر، گفت پنجشنبه ها، گشت پرنده بینی در پارک انجام می‌شود. همین که آنها را محترم شمرد و آمد سمت ما، بروشور داد و به آنها توضیح داد و ازما خواست که همراه شویم، برای بچه ها خیلی مهم بود. کاور تنم نبود و دیگران، آنها را کودکان من تصور میکردند. در پاسخ اصرار بچه ها میگم، ریسم اجازه نمیده پنجشنبه بیام. و او ریس را همان صاحبکار میبیند. مادرشان در مغازه ای فروشنده بوده است، پس ریس مرا هم صاحبکار می بیند. بچه های خوبی تربیت کرده بود. معلوم است که یهو کم آورده. خالی کرده. در ورزش های استقامتی، این خالی کردن را دیده ام. حیف.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 179 تاريخ : شنبه 31 تير 1396 ساعت: 16:27