زوال

ساخت وبلاگ
این روزهای تقویم، ترافیکی از جشن های ازدواج است. در اقوام ما هم وجود دارد و الهی مزه خوشبختی، شرب مدام همه واصلین به یار باشد. خانه مادربزرگم به واسطه حضور بیشتر اقوام، شلوغ شده است و مادر بزرگ از این اتفاق و این جمعیت، بسیار خوشحال است و فراموشی که گاهی به آن دچار میشود، کم رنگ شده است. شب را در منزلش خوابیدم و صبح ساعت شش که میخواستم از خانه شان بیرون بزنم، تاکید داشت که چای دم کند و بی صبحانه نروم. کلی بلند بلند حرف زدم( گوشش سنگین است) که نمی‌خواهد و در اداره، صبحانه میخورم. شب، هنگام خواب، با عکس پدرم و پدربزرگم یک گفتگو خودمانی کرد و اینکه من هم به نزد شما خواهم آمد و رفت خوابید. این روزها، سرحال است. با خودم مرور میکنم، روزهایی که تنهاست و خانه محل عبور و مرور جمعیت نیست، ذهن، کندتر کار میکند و اکثرا خواب است. و این روزها سرحال و بزله گو و خندان هستند. آیا این بیماری زوال عقل، صد سال پیش هم بود؟ و اگر بود به همین شدت امروزه بوده است؟ مگر نه این است که ریس قوم و ایل و عشیره ای معمولا مسن ترین فرد آن بوده است؟ و این ، آیا منافاتی با کند شدن ذهن نداشته است؟ فکر میکنم در سالهای دور، چون جمعیت، با هم زندگی میکردند، انسان، با عمق تنهاییِ اگزیستانسیالیست خود تا لحظه مرگ کمتر مواجه میشده است، و در نتیجه، این بیماری نُمود کمتری داشته است. انسان با جدا شدن از اجتماع، خود را در اقیانوس عمیق و بیکران تنهایی و ناشناخته خود، دچار میبیند و همین او را به سمت بیماری های روان و اعصاب می‌کشاند.
قسمتی از خود ، دشمن خود میشود و او را در چنگال خود اسیر میکند. به نظرم اوج نشان دادن این موضوع و این مفهوم، در فیلم ۱۲۷ ساعت به زیبایی و کمال، نشان داده شده است.
‌بیماری زوال عقل، بیماری جدا شدن از جمعیت انسانی است.

@parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 178 تاريخ : سه شنبه 14 شهريور 1396 ساعت: 8:40