مادونایی با پالتو پوست

ساخت وبلاگ
امروز بیشتر قصد معرفی های کوتاه کوتاه در سه اپیزود دارم

۱. معمولاً، شباهنگام که از غوغای کار و درگیر ذهنی و عملی شدن با آدمها و زندگی‌ها، در حال رکابیدن سمت منزل هستم، دو ساعتی زمان میبرد. در این مسیر معمولاً پادکستهای رادیویی اینترنتی گوش میکنم. بهترین آنها، رادیو پای است که تا به حال دوازده قسمت بیرون داده اند، متن ها و کلمه های فاخر و موزنی را در تکس های خود گنجانده اند و انصافا فسفر زیادی برای آن خرج کرده اند. قسمت یازدهم آن، اما چیز دیگری بود. اگر کتاب ...ایلیچ نوشته تولستوی را خوانده باشید و مثل من با بعضی کلمه ها حال کنید و اتفاقا یکی از این بعضی کلمه ها، کلمه« ناگهان» باشد، این قسمت را اصلا از دست ندهید. اکر کسی بقیه قسمتها را هم خواست بگوید تا راهنمایش کنم

@parrchenan

۲.رمان با قلم و ترجمه خوبی همراه بود. ده صفحه آخر اکسیژن کم اورده بودم. چه قضاوت ها که نداریم و با آن در نا کجا آباد بیغوله زندگی ، مردگی کرده ایم. فرصت زندگی، آن اصل زندگی ، خود زندگی ، چند بار مگر اتفاق می افتد؟
وای بر آدمی که معنای زندگی را بر روی چیزی غیر از خودش بسازد. بنا کند. رغم زند، و خوشا به سعادتش. خوشا به روزگارش، خوشا به دمی که فرو می رود و بازدمی که بر می‌گیرد. چه متناقض گویی شده ام. که هر چه کرد این کتاب کرد.

قسمتی های برگزیده ام، از رمان:

از بچگی ترس داشتم که در خوشبختی اصراف کنم. یک قسمت از آن را برای بعدها نگه میداشتم. این کارم هر چند باعث میشد فرصت های زیادی را از دست بدهم. اما من میترسیدم که بیشتر از تقدیرم بخواهم.

*
"گارسون را صدا زده و حسابم را پرداختم. به طور ناگهانی جسور شده بودم. دوست داشتم با تمام اعضای ارکستر و یک یک مشتری ها احوال پرسی کنم. دوست داشتم تمامی انسان ها را در آغوش بکشم و مثل دوستانی که سالیان سال بود از هم دور بودند با محبت آنها را ببوسم
*
یعنی تنهائید، کسی را ندارید؟... تنهایی روحی... چطور بگویم حالتی دارید که...
_ متوجه هستم تنهایم نه در برلین... در تمام دنیا تنهایم حتی از دوران کودکی ام
_ من هم تنهام.
این بار دستانم را در دستانش گرفت و گفت: تا حد مرگ تنها و ادامه داد: مثل سگ مریضی تنها هستم. "


@parrchenan

کتاب
مادونایی با پالتو پوست نوشته صباح الدین علی روایتگر مجنون در زندگی قرن بیستمی است

@parrchenan

۳. یکی از خوانندگان پرچنان، وبلاگ نویس هستند که اتفاقا بسیار خوب هم مینویسند و بیشتر هم در وادی هنر مینویسند، جناب بند باز( اسم وبلاگشان) چند صباحی است که، بیزینس هنری جدیدی شروع کرده اند و تیشرت هایی با استفاده از طرحی که به درخواست مشتری هست را ، تولید میکنند. در این روزگار کساد، به نظر، خوبه اگر میخوایم خرید کنیم، هنرمندانی که خلاقیت به خرج دادند را، فراموش نکنیم. هم صرفه اقتصادی دارد، هم اثری هنری است. بنده خودم تیشرتی با نقش درخت و دوچرخه از این هنرمند گرفتم که بسیار راضی هستم. خدا برکت دهد و چرخ اش بچرخد. برای تولد و یا کادو به دوستان و عزیزانتان، میتوانید طرحی، متناسب با فضای عزیزانتان انتخاب کنید.
دو تیز تبلیغاتی ایشان و کانالی
@human_artgroup
که ایشان طراحی کردن را در ادامه قرار میدهم

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : مادونایی,پالتو,پوست, نویسنده : iparchenane بازدید : 210 تاريخ : سه شنبه 21 شهريور 1396 ساعت: 21:20