پرچنان

متن مرتبط با «قسمت» در سایت پرچنان نوشته شده است

قسمت دوم اسنپی

  • پرچنان:قسمت دومبه راننده اسنپی تازه کار در تهران اما چند پیشنهاد دادم. اما اجازه دهید قبل از آن به موضوعی دیگر اما مرتبط بپردازم. به طبع سالها نوشتن و خواندن، برای من واژه پر بهاست. با واژه ها انسی دگر دارم، و لذت واژه برای من چون سرکشیدن پیاله می کهن است. در بین همه واژه ها اما یک واژه در پیشانی سپهر باور واژه شناسی ام می‌نشیند و آن واژه «شریف» است. و در همین سپهر دشنام ترین دشنام هایم، واژه «بی‌شرف». رانندگان تاکسی اینترنتی که نه دستی در تاکسیرانی و زد و بند های آن داشتند و نه تحمل بیکاری و بیگاری. نه اینکه بخواهند کدخدای خود باشند و نه اینکه گوش بفرمان مطلق و مرئوس کامل، جز شریف ترین ها هستند. آنها با غول ترافیک و شلوغی تهران می‌جنگند اما نانی به خانه و خانواده میبرند. چه بسیار رانندگانی که به واسطه بازار بهتر تهران، از دیار خود قصد غربت تهران میکنند و از صبح تا شام ماشین را میدوند و در تنهایی خود شب را به صبح میکنند با حداقل ترین ها. اینها شریفانند. اما متاسفانه خرده فرهنگ نژادپرستی هست و این حرکت آمدن به تهران و کار کردن با ماشین را تحقیر میکند. مدعی تنگ شدن این شهر برای این خان‌زادگان است و این دیده تحقیر را در گفتار و کردار خود جاری میکنند و متاسفانه گاه گذاری کارگزاران حکومتی نیز به این برداشت نزدیک شده و افاضاتی میفرمایند. باری برای من اینان از شریفان شهرمان اند. به او این پیشنهاد هایی کردم با توجه به آنکه خودم مدتی اسنپ کار کرده ام و تقریبا هر روز از آن استفاده میکنم:۱. بهترین ماشین برای شهر تهران و کار کردن در این صنف، پراید است. هزینه کم، مصرف کم و کالاهای جانبی و مصرفی آن ارزان.۲. حتما از استند گوشی استفاده شود. چرا که استند زاویه دید روبروی راننده را تغییر نمی‌, ...ادامه مطلب

  • قسمت پنجم

  • مشغول بستن چمدان برای سفر هستیم که سروچمان، نظرم را پیرامون چادری که در حرم الزامی است داشته باشد را میپرسد: چادر رنگی یا چادر‌سیاه؟پاسخم اولی است. خودش نیز هم.یاد قسمت‌هایی از کتاب ایام محبس که چند هفته قبل خوانده بودم افتاده ام. اینکه زندانیان مجاهد چادر سیاه بر سر داشتن و آنها که مشی ایدیولوژی، مسلحانه نداشتند اجازه داشتند چادر رنگی بر سر کنند. چادر رنگی در لباس سنتی زن ایرانی بوده و تنها از دوره قاجار چادر سیاه به واسطه، اشراف آن زمان رواج یافت و در واقع پدیده ای نوظهور نسبت به چادر رنگی است. بعد از خواندن این کتاب در این اندیشه ها و سیوالات فرو رفتم که چرا با اینکه حاکمیت بر این پوشش تاکید دارد و تبلیغ اما از چادر رنگی گریزان است؟ حتی در پُستر ورودی حرم مادر خانواده چادر سیاه دارد و البته که مادر چهار فرزند است!!در چادر رنگی چه آزادی وجود دارد که در آن نیست؟چرا در هیچ اداره دولتی و حاکمیتی و خصوصی و حتی کافه ها زنانی با این پوشش دیده نمیشود که از نظر فقهی پوشش کاملی نیز هست؟ حکومت انواع طرح چادر ها را ساخت و تبلیغ کرد اما حتی یک مورد چادر رنگی در این طرح ها حضور نداشت؟ باری ۱.به گمانم در چادر رنگی عنصری از آزادی و حق انتخابی در بی نهایت( با توجه به طرح های چادر ها که هیچ دو چادری گویی مثل هم نیست) وجود دارد که در آن دیگری نیست. ۲. حسن بزرگ چادر رنگی آن است که نسبت به دومی تشخُص میدهد به فرد، متمایز می‌کند از انبوه دیگری ها که با چادر مشکی که مثل یک لباس مشترک ارگانی سازمانی است تفاوت اصلی ایجاد میکند و اگر زنی این فردانیت را کسب کند تا کجاها می‌تواند پندار و کردارش پرواز کند ؟ ۳.در حرم که شلوغ است شما راحتر عزیز خود را که چادر رنگی پوشیده، پس متمایز شده پیدا خواهید کرد , ...ادامه مطلب

  • قسمت آخر سفرنامه

  • قسمت آخر سفرنامه مشهدسفر سه روزه به مشهدمان به روز آخر رسیده است و مصادف با روز جمعه. چند تن از عزیزان مان قصد نمازجمعه مشهد به امامت علم الهدی کرده اند. هنگام بازگشت از نماز میپرسمشان، خطیب نماز پیرامون چه سخن گفت؟ نمی‌دانستند و گفتند اصولاً برای ستیدنه سخنان او نرفته بودند.بسیاری از شرکت کنندگان در نماز جمعه به نیت ثواب، در آن مشارکت دارند. اصولاً برای فهم دقیق تر نظام‌های مذهبی، مفهوم صواب، قسمت پر رنگ مسئله است. مثلا، شاید یک سخنران برای جمعی سخنرانی بکند و در پایان بسیار راضی و خشنود باشد چرا که به ثواب و بهره ای رسیده است و چرا که ملاک ها آن دنیایی صواب را برده است و ملاک های این دنیایی اما مهم نباشد. در مثال ذکر شده این که چه مقدار جمعیت شنونده سخنرانی بودند باچه کیفیتی مطرح نیست. در واقع نگاه آماری و ریاضی و کمی در نگاه صوابی وجود ندارد.حال این پرسش برایم مطرح میشود: بسیاری از مذهبیون دور و برم هستند که با نظام حاکم سنخیتی ندارند و حتی نسبت به آن به مخالفت میپردازند. اما در مواجهه با حکومت به واسطه این نظام صوابی در بعضی موارد به وجوه حکومت تن میدهند و در آن مشارکت پیدا میکنند. در واقع حاکمیت با حسن استفاده یا شایدم سو استفاده از این پارادایم صوابی از آن برای خود بهره‌بری میکند. بسیاری از ما ممکن است نگاهی مذهبی داشته و در عین حال منتقد جدی حاکمیت باشیم، برای این موضوع مطرح شده( پارادایم صوابی) چه تدبیری پیشنهاد می‌کنند؟ آیا اصولاً این نوع دین داری امکان زیستی اخلاقی پیدا می‌کند؟ و ده‌ها پرسش دیگر که در این مقال نمی‌گنجد.پی نوشت یک:روز جمعه نزدیک به ده دوازده زن محجبه در یکی از حیاط های خر۶م بست نشسته بودند و تقاضای اجرایی شدن حجاب اجباری و مبارزه با بی حجابی را داشتن, ...ادامه مطلب

  • مشهد قسمت دوم

  • قسمت دومبعد از شش هفت سال به حرم امام رضا رسیده ام و یاد و خاطره نوستالوژی کودکی در من زنده میشود. جایی که حاجی بابا (پدربزرگ مرحومم) دوست داشت بنشیند را مییابم، کودکی خودم را میبینم که جلو او که نماز می‌خواند و در عین حال می‌تواند به دیوار تکیه دهد در حالی بازیم و از ایوان گاهی مشرف به صحن ( فکر کنم نامش صحن جمهوری است) دیگر زائرین را نظر میکنم. اینجای حرم همانی است که سالهای سال بوده.‌ بدون تغییر.باریهنوز از پس این همه سال آثار مصالح ساختمانی و ادوات سنگین ساختمانی مشاهده میشود، گویی ساخت و ساز حرم هیچگاه قرار نیست پایانی داشته باشد و از خاطره کودکی تا کهنسالی باید باشد.به همراه سروچمانم یک دور بزرگ ِحرم را می‌زنیم و تقریباً تمام زوایا و صحن ها را مشاهده میکنیم. هنوز مسجد گوهرشاد برایم لذتی ناب دارد. به سرو‌چمان میگویم خود را در پانصد سال پیش فرض کن و خانه های کاه‌گلی و کوچک و کم ارتفاع. آنگاه عظمت دیواره و طاق و گنبد مسجد گوهرشاد برایمان هویدا خواهد شد.در هین قدم زدن در صحن ها و بست ها با هم گفتگو می‌کنیم، با توجه به مدرک معماری سرو چمان موضوع سَخُن( در پستهای بعدی بابت نوشتار کهن این واژه توضیح داده خواهد شد) به نوع معماری حرم کشیده میشود.اینکه متعحبم از این مقیاس عظیم بدون درخت و سرسبزی، گویی صحرایی عظیم از سنگ و سازه است.فرضیاتم را با او مطرح میکنم. اینکه این نوع معماری ریشه در آیین اسلام اولیه دارد. اسلامی که در بیابان و صحرا متولد شد. در چشم عرب همیشه منطقه وسیعی از صحرا بود از بدو تولد تا هنگام مرگ و با صحرا روبرو. درخت و جوی آب و سایه و خرمی را اما میبایست در بهشت می‌جستد. همین فضای جغرافیایی بیابان که در کتب دیگر ادیان ابراهیمی نیز آمده است در قرآن نیز به شیوه ای د, ...ادامه مطلب

  • مشهد قسمت سوم

  • قسمت سومیک حسن بزرگ مشهد آن است که توان تجمیع هر دو نظرگاه عمده ایرانیان در یک مکان را دارد.نگاه سنتی ها که شامل مذهبیون و ایده آلسیت هاست ودوم نگاه سکولار ها که شامل رشنالیسم( اصالت عقل) و پراگماتیسم ها و... میشود.معمولاً در این سالها و بخصوص در این ده سال ما با پدیده ای متفاوت در خانواده ایرانی روبرو شده ایم. اینکه فرزندان چون والدین نمی اندیشند و کرداری متفاوت برای نرم افزار زیسته خود برگزیده اند. در نتیجه در بسیاری از خانواده ها ما با یک دو شقگی روبرو هستیم. والدین سنتی مذهبی و فرزندان غیر سنتی، غیر مذهبی. برای این خانواده دوگانه رسیدن به یک نقطه مطلوب برای سفر امکان محدودی وجود دارد.در مشهد این موضوع قابل جمع شدن است. از یک طرف یکی از امامان شیعه و ریشه ی تشیع دوازده امامی مرکز جمع شدن دل‌ها است و از طرف دیگر مقبره فردوسی دل میبرد به یغما.به گمانم جفا به خود است که به مشهد بروی و توس نروی. چرا که حتی معتقد ترین فرد به امام هشتم برای گفتگو با او نیازمند زبان فارسی است. زبانی که فردوسی زنده‌گر آن بوده است.دیدار از توس نیز به کمک محوطه سازی قبل از انقلاب و دو سال قبل، زیباتر و پر مفهوم تر شده است. امکان گفتگو و اندیشیدن پیرامون مفاهیمی که سعی در انتقال آن به انسان هزار سال بعدی خود داشته است بیشتر مهیا شده و صد البته این، به کمک مجسمه های زیبای جدیدی است که به تازگی نصب شده است.میتوان از آن داستان ها سخن گفت. شعر خواند و در فضایی که به آرامی تو را در بر میگیرد به زیستن از نوع نگاه فردوسی اندیشید.یک نقدی که بر سیستم مدیریت حرم امام هشتم داشتم آن بود که متاسفانه عنصر آرامش که زائر به دنبال آن به حرم آمده است را توسط انبوه بلندگوها که نوحه یا سخنرانی در ساعات نسبتاً زیادی پخش , ...ادامه مطلب

  • قسمت چهارم

  • قسمت چهارم گلشهرنامش را از کتاب چای سبز روی پل سرخ پیمان شنیده بودم و با سرو‌چمان مشتاق دیدن این محله بودیم.نزدیک ساعت سه عصر به آدرس رسیدیم. گلشهر، محله افغان نشینان مشهد است. از همان اول شگفتی حاصل شد. پا بر خیابانِ سنگ فرش شده به سبک سنتی که گویی یاد آور هِرات است گذارده بودیم. چهره ها، لباس ها، دکان ها، نشان از افغان داشت. بیشتر دکان‌ها برای ظهر بسته بودند و ما ابتدا رفتیم به دنبال یک ناهار افغانی.قابلی‌پلو ازبکی و مِنتو سفارش دادیم و از مزه لذیذ و نو آن لذت وافر بردیم. زیر زبان عطر تازه ای ناشی از ادویه های نویی می‌چرخید. قابلی، یک پلو پر ادویه است که بر روی آن با هویچ و کشمکش تزئین شده است به همراه یک تکیه بزرگ گوشتِ به استخوان چسبید که با تکان دستی گوشت ها لخت شده و بر ظرف غذا سُر میخورد. و منتو به قول سروچمان چیزی شبیه راویولی فرانسوی بود که تندی بامزه ای داشت و بسیار زیبا از شما ظاهری و البته خوش طعم. پس از صرف غذا شروع به گشتن در محله و شلوغ‌بازار کردیم. به آرامی بازار در حال پلک گشودن از قیقوله است و کم کم برازنده نامش میشود: شلوغ بازار.تصمیم می‌گیریم چای سبز که نوشیدن ملی افغانستان است را در کافه ای میل کنیم. وارد کافه شده و هر دو نفرمان با دهانی باز ناشی از حیرت تماشا کنان کافه در می مانیم.چهار پسر و دختر خوشتیپ لاغر خوش اندام چشم بادامی چیزی شبیه هنرمندان محبوب کُره ای سخت مشغول درست کردن سفارشات مشتریان بودند. فضای باز و رنگارنگ کافه، چشم بادامی های بسیار خوش تیپ و فضای دل نشین کافه حقیقتا لذت بخش بود. به گمانم اگر یک دختر تین ایجی همراهان می بود عاشق یکی از این باریستاهای فشن چشم بادامی آن کافه میشد‌. در کافه مشتریان زن و مرد خوش تیپ و زیبایی حاضر بودند و مشغو, ...ادامه مطلب

  • قسمت دوم

  • کرونا قسمت دومدر طول تاریخ بشری، یک توصیه حضوری دائمی داشت:عاشق شواز شهید بهشتی انقلابی که گفت جوانان عاشق شوید تا حافظعاشق شو ارنه روزی.. تا مسیح که پیامبر عشق لقب گرفت.اما کرونا این ویروس دنیای مدرن, ...ادامه مطلب

  • قسمت سوم

  • کرونا قسمت سومترس به مثابه زندگیپیرامون دو پست اخیر بازخوردهای بسیار متفاوتی دریافت کردم. و امیدوارم این پست بتوانم نتیجه گیری خود را انجام دهم.دو نوع بازخورد وجود داشت ،  با این مضمون  که من خوشبینم , ...ادامه مطلب

  • پس از سفر رکاب زنی یزد به شیراز قسمت اول

  • روز آخر رکاب زنی است و به شیراز نیلوبلاگ رسیده ایم. حافظ و سعدی و غزل خوانی از آنها و رفتن به ترمینال همانا و سوار اتوبوس شدن و برگشت به تهران. به شب قبل  و« مهربانو،»،مادربزرگی که ما شب را در خانه اش مهمان شد, ...ادامه مطلب

  • پس از سفر رکاب زنی یزد به شیراز قسمت دوم

  • پس از سفر قسمت دوم:ما شانزده روز در سفر بودیم و در نتیجه شانزده شبمانی داشتیم. خانه معلم، مسافر خانه، بوم گردی، مسجد، امام‌زاده، حسینه، آشپزخانه حسینه، اتاقک های قبرستان، و خانه مردم محلی، منازلی بود , ...ادامه مطلب

  • پس از سفر رکاب زنی یزد به شیراز قسمت سوم

  • گزارش پس از سفر رکاب زنی یزد به شیراز نیلوبلاگ قسمت سومدر همه استان هایی که رکاب زده ام استان یزد، به طور سیستمی و یکپارچه چه بصورت نرم افزار و چه سخت افزار، یک سر و گردن از دیگر استان های کشور، به روز تر، مدر, ...ادامه مطلب

  • قسمت دوم حلوای تن تنانی با تزین بادم تلخ

  • قسمت بادام تلخ.این که یک دخترک، همچون پرنسس، توانسته فردی را بیابد که از او، ازخانواده او بیاموزد، این که مورد پذیرش یک فرد قرار گرفته، خیلی خوب است. این که فردی او را به خانواده اش راه داده عالی است. نگاه از بالا به پایین به او ندارد معرکه است.اما از طرف دیگر ماجرا هم ببینیم.این که کودکان و فرزندان محروم این سرزمین، از جنس همین پرنسس، چرا نمیتوانند و نتوانسته اند به حریم خانوادگی و امن ما نزدیک شوند. چرا به آنها راه نداده ایم؟ چرا خودی حساب نشده اند؟ نهایتاً پولی بابت کمک داده ایم و تمام.ضعف قوانین هست. البته که هست. اما چرا اینجای داستان بسمت ضعف قوانین غش کرده ایم؟ نخواسته ایم از خود خلاقیتی خرج دهیم. نخواسته ایم چشمان خود را بینا تر کنیم. خانواده خود را فقط دیده ایم و صندوق گدا اهنی ها را برای کمک به آنها.به سنت رجوع میکنم. محمد بن عبدالله (ص) در دامان فردی غیر از پدر و مادرش بزرگ شد. علی ابن ابی طالب (ع) بخاطر تنگ دستی پدرش در دامانی دگر بزرگ شد.آن وقت زندگی ما، داستان ما، سلوک ما، منش ما، قوانین ما کجای این داستان سنت قرار میگیرد.این که هنوز یکی از سخت ترین قوانین مربوط به فرزند خواندگی و خانواده امین شدن را در جهان داریم، با کجای زندگی دو فرد اول مذهبی ما همسان و همسخن است؟زمانی زندگی بشر، زندگی عشیره ای بود و از درون آن در فقه، موضوعیتی به نام «رضاعی» پیش آمد. تا بشر وانمان, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها