قسمت پنجم

ساخت وبلاگ

مشغول بستن چمدان برای سفر هستیم که سروچمان، نظرم را پیرامون چادری که در حرم الزامی است داشته باشد را میپرسد: چادر رنگی یا چادر‌سیاه؟

پاسخم اولی است. خودش نیز هم.

یاد قسمت‌هایی از کتاب ایام محبس که چند هفته قبل خوانده بودم افتاده ام. اینکه زندانیان مجاهد چادر سیاه بر سر داشتن و آنها که مشی ایدیولوژی، مسلحانه نداشتند اجازه داشتند چادر رنگی بر سر کنند.

چادر رنگی در لباس سنتی زن ایرانی بوده و تنها از دوره قاجار چادر سیاه به واسطه، اشراف آن زمان رواج یافت و در واقع پدیده ای نوظهور نسبت به چادر رنگی است.

بعد از خواندن این کتاب در این اندیشه ها و سیوالات فرو رفتم که چرا با اینکه حاکمیت بر این پوشش تاکید دارد و تبلیغ اما از چادر رنگی گریزان است؟ حتی در پُستر ورودی حرم مادر خانواده چادر سیاه دارد و البته که مادر چهار فرزند است!!

در چادر رنگی چه آزادی وجود دارد که در آن نیست؟

چرا در هیچ اداره دولتی و حاکمیتی و خصوصی و حتی کافه ها زنانی با این پوشش دیده نمیشود که از نظر فقهی پوشش کاملی نیز هست؟

حکومت انواع طرح چادر ها را ساخت و تبلیغ کرد اما حتی یک مورد چادر رنگی در این طرح ها حضور نداشت؟

باری

۱.به گمانم در چادر رنگی عنصری از آزادی و حق انتخابی در بی نهایت( با توجه به طرح های چادر ها که هیچ دو چادری گویی مثل هم نیست) وجود دارد که در آن دیگری نیست.

۲. حسن بزرگ چادر رنگی آن است که نسبت به دومی تشخُص میدهد به فرد، متمایز می‌کند از انبوه دیگری ها که با چادر مشکی که مثل یک لباس مشترک ارگانی سازمانی است تفاوت اصلی ایجاد میکند و اگر زنی این فردانیت را کسب کند تا کجاها می‌تواند پندار و کردارش پرواز کند ؟

۳.در حرم که شلوغ است شما راحتر عزیز خود را که چادر رنگی پوشیده، پس متمایز شده پیدا خواهید کرد تا در انبوه چادر مشکی ها.

به چادر رنگی به عنوان عنصری متمایز کننده میتوان بیشتر فکر کرد.

به نظرم حتی جا دارد برای جا انداختن مجدد این پوشش افراد بسیاری که به چادر و حتی پوشش اجباری اعتقادی ندارند هر چند گاهی این پوشش را پوشیده و کارهای روزانه و بخصوص اداری را با این پوشش انجام دهند( در واقع مد شود) با این کار امکان تمایز یافتن، فردانیت یافتن زنانی که با توجه به بستر فرهنگی خانوادگی امکان پوشش فقط چادر دارند را فراهم می‌آورد

به گمانم چادر رنگی هم پای فرش های ایرانی دم از روزگار همیشه بهار می‌زند. از این بستر و این موضوع به سادگی عبور نکنیم و بیشتر به آن بی اندیشیم.

پی نوشت:

به پُستر فکر میکنم و خاطره ای که دیروز شنیدم. اینکه فلانی که مهندس و دکترای برق است پس از سالها زندگی در آمریکا فرزند چهارمش را هم در آنجا به دنیا آورد. و به این سرزمین که بدون نگاه کردن به جیب و نان و آب ملت شعار توخالی چهار فرزندی را تبلیغ می‌کنند و نان و دندان دهد را نه به سیاستهای اقتصادی ، سیاسی، کلان حکومت ها که ناشی از امری فرا مادی و الهی میبیند و همین مقدار ساده و بدون پیچیدگی.

پی نوشت دوم:

برای شب یلدا گفتند فال حافظ بگیریم، از تک تک حضار مفهوم کلی نیتشان را پرسش کردم. پاسخ واژه موفقیت بود، اما غزل حافظ این موافق آن نیامد و تناسب با حال و روزهای این صد روز کشور.

شاه بیت این غزل را در اینجا آورده و خداحافظ:

ای که گفتی جان بده تا باشَدَت آرامِ جان

جان به غم‌هایش سپردم، نیست آرامم هنوز

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 5 دی 1401 ساعت: 13:14