مشهد قسمت دوم

ساخت وبلاگ

قسمت دوم

بعد از شش هفت سال به حرم امام رضا رسیده ام و یاد و خاطره نوستالوژی کودکی در من زنده میشود. جایی که حاجی بابا (پدربزرگ مرحومم) دوست داشت بنشیند را مییابم، کودکی خودم را میبینم که جلو او که نماز می‌خواند و در عین حال می‌تواند به دیوار تکیه دهد در حالی بازیم و از ایوان گاهی مشرف به صحن ( فکر کنم نامش صحن جمهوری است) دیگر زائرین را نظر میکنم. اینجای حرم همانی است که سالهای سال بوده.‌ بدون تغییر.

باری

هنوز از پس این همه سال آثار مصالح ساختمانی و ادوات سنگین ساختمانی مشاهده میشود، گویی ساخت و ساز حرم هیچگاه قرار نیست پایانی داشته باشد و از خاطره کودکی تا کهنسالی باید باشد.

به همراه سروچمانم یک دور بزرگ ِحرم را می‌زنیم و تقریباً تمام زوایا و صحن ها را مشاهده میکنیم. هنوز مسجد گوهرشاد برایم لذتی ناب دارد. به سرو‌چمان میگویم خود را در پانصد سال پیش فرض کن و خانه های کاه‌گلی و کوچک و کم ارتفاع. آنگاه عظمت دیواره و طاق و گنبد مسجد گوهرشاد برایمان هویدا خواهد شد.

در هین قدم زدن در صحن ها و بست ها با هم گفتگو می‌کنیم، با توجه به مدرک معماری سرو چمان موضوع سَخُن( در پستهای بعدی بابت نوشتار کهن این واژه توضیح داده خواهد شد) به نوع معماری حرم کشیده میشود.

اینکه متعحبم از این مقیاس عظیم بدون درخت و سرسبزی، گویی صحرایی عظیم از سنگ و سازه است.

فرضیاتم را با او مطرح میکنم.

اینکه این نوع معماری ریشه در آیین اسلام اولیه دارد.

اسلامی که در بیابان و صحرا متولد شد. در چشم عرب همیشه منطقه وسیعی از صحرا بود از بدو تولد تا هنگام مرگ و با صحرا روبرو. درخت و جوی آب و سایه و خرمی را اما میبایست در بهشت می‌جستد. همین فضای جغرافیایی بیابان که در کتب دیگر ادیان ابراهیمی نیز آمده است در قرآن نیز به شیوه ای دیگر تکرار میشود. اینکه در روز ازل در صحرا گونه ای ذات بشر قالو بلیٰ گفته است و در صحرای محشور به داوری خواهد رسید و زان پس به بهشت ره خواهد یافت. پس نوع معماری حرم نیز اینگونه میشود و تو با دیدن آن به یاد صحرای ازلی و ابدی و جایی که اسلام متولد شد،خواهی افتاد و نه بهشت و خرمی و سبزی. زائر تنها می‌تواند با حضور در این صحرای حرم مقدمه رفتن به بهشت را برای خود ایجاد کند.

در واقع داستان‌های هزاران سال پیش هنوز تا عمق وجود حتی معماری زنده هستند و نفس می‌کشند و داستانها هستند که ساخته و سازهای اکنون بشری را جهت میدهند.

پی نوشت یک:

به گمانم نوع معماری قبل از انقلاب تفاوت ماهوی با معماری کنونی حرم دارد. در آن معماری خود حرم به گونه ای بهشت مانند بوده و مرا یاد آور برج آزادی ( شهیاد سابق) است

پی نوشت دوم:

این نوع معماری که نه تصویری از بهشت، که تصویری از صحرای ازلی و ابدی است یاد آور این ایده هست که دنیا جایی است جدی و حیاتی و نه جایی برای شادی و مسخره بازی. جدی از آن جهت که تو را قرار است به گونه ای بسازد که از صحرای سخت محشر به سمت بهشت هدایت کند و نه جهنم. پس این دنیا اصلاً جای شوخی و بازی نیست. اما، اما و هزار اما که نگاه امروز بشر مطلقا اینگونه نیست و تغییرات زیادی کرده است. همین فوتبال همین جام جهانی همین قطر را بنگرید. همه اینها تنها یک بازی بود، همین. صدها هزار نفر در تدارک آن بودند هزاران نفر دنبال توپ دویدند و میلیارد ها آدم آن را مشاهده کردند و میلیارد ها دلار هزینه کردند.

برای چه؟ برای یک بازی که در آن هیچ هدف غائی و نهایی وجود ندارد یک بازی، درست مانند همان بازی که کودک انجام میدهد. در واقع در نگاه بشر جدید همین فضا و مکان و لحظه است که لحظه غایی است، که می‌تواند نامش جام جهانی باشد. نامش کار کردن در هر هفته باشد و نه روزی و صحرایی دیگر. از این رو بهشت را هر چند کوچک اما نقد و نه نسیه در همین دنیا بسازد.

https://t.me/parrchenan

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 107 تاريخ : پنجشنبه 1 دی 1401 ساعت: 4:45