پرچنان:
یکی از غم انگیز ترین صعود های خود را داشتم( خلنو)
دلم در هوای کشته شده گشت ارشاد مهسا امینی بود و غمین.
من هنوز نمیفهمم با چه حکمی ناموس مردم را مردان پلیس می دزند و میبرند. حکومتی که خون شهدا را در دفاع از ناموس تعریف بندی میکند. اینگونه در روز روشن ناموس مردم را از دست عزیزان و محرمانشان میدزدد و معلوم نیست زنده برگرداند.
و شاید تنها شعر باشد که بدان بتوانم پناه ببرم.
تبسم هر کودکی مرا یاد تو میاندازد. وقتی کودکی میخندد دلم پر میکشد هر کجا که تو هستی. هر کجا که تو باشی، دورِ دور. معراج گونه ای به تو میرسم و در تو میمانم.
و زنده باد لبخند که زیبایی است بی انتها.
زیبایی، چیزی چون سیب سرخ است، غلطان در چشمه های گوارا چشمه های پاک، چشمه های زلال
و تو ای سیب زیبا له شدی در زیر پای زشت خویان زشت سیرت بد سگال
به یاد مهسا امینی
ویترین خاطرات مامان بزرگ. بچه ها و نوه هایی که بزرگ شدند.
این جهان باد است
باد
حتی خاطرات آن را هم باد خواهد برد.
انگار که از مشت قفس رستی و رفتی
یکباره به روی همه در بستی و رفتی
هر لحظهی همراهی ما خاطره ای بود
اما تو به یک خاطره پیوستی و رفتی
نفرین به وفاداریات ای دوست که با من
پیمان سر پیمان شکنی بستی و رفتی
چون خاطرهی غنچهی پرپر شده در باد
در حافظهی باغچه ها هستی و رفتی
جا ماندن تصویر تو در سینهی من! آه!
این آینه را آه که نشکستی و رفتی
فاضل نظری
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 100