دویدن

ساخت وبلاگ

یک

مشغول دویدن صبحگاهی در پارکی خلوت یا بهتر است بگویم خلوت شده هستیم. من و دوستم، یک خانم که مشغول پیاده روی است و مردی دیگر.

ما مجبوریم از بین هشت نُه سگ ولگرد که سه چهار تای آن بسیار گنده هستند و پوزه و فکی بسیار بزرگ دارند عبور کنیم. سنگ بدست مشغول دویدنم. مرد چهارمی از کیسه ای که آورده وسط پیست، اشغال مرغ ها را درآورده و سگها را تغذیه میکند. وقتی ما در حال عبور از بین آنها بودیم ، سگها، ما را مهاجم ارزیابی کرده و نزدیک بود به ما بپرند.

مرد غذا دهنده با این جمله که کاری ندارند به غذا دادن مشغل اما.

دو

در خبرهای این هفته بود که دوستداران محیط زیست و دل نگران تغییر اقلیم ، کاسه سوپی بر روی تابلوی نقاشی معروف مونالیزا پاچیده اند.

نتیجه گیری

بر این گمانم چشمه هر دو این کنش‌گری ها از یک آبشخور است. و آن نادیده گرفتن اکثریت و برحق دانستن نظر و گمان خود. که این دو را توضیح بیشتری خواهم داد.

اکثریت و نگاه آن:

ما مردمان این سرزمین تا به اینجا تاریخ کمترین مماسی با لیبرالیسم و مفاهیم درون آن داشته ایم.

و تا اینجا تاریخ نتوانسته ایم و یا نخواسته ایم آن را کسب کنیم. در تبار هزاران ساله نیز کمتر دین و آیینی و اندیشه و حاکمی آمده که به این مفهوم نزدیک باشد ( مجلس مهستان دوره اشکانی، و چند سال بعد از سقوط رضا شاه شاید نزدیکترین به آن باشد). در لیبرالیسم مفهوم نگاه و نظر اکثریت مردم و نگاه پراگماتیسمی آن و فلسفه فایده گرایی ، نگاه قالب مردمان و حاکمیتی که از دل آن بیرون آمده میشود و سیستم آموزشی آن تلاشش را بر این معطوف میکند که مردمانش را خردمند به این معنی که درکی از واقعیت و اینکه چه ممکن است درست باشد، تربیت می‌کند.

در مورد اول که در بالا بیان کردم، حیران بودم از رفتار مرد و اینکه دید رفتار سگها با دو انسان را و اما به رفتار خود همچنان مشغول ماند و تنها جمله ای که می‌توانست این حیرانی ام را نشان دهد جمله ای دعایی بود:

امیدوارم سلامت عقل بدست آورید.

بر حق دانستن نظر و نگاه خود:

ما چون در تباری غیر لیبرال و تا حدودی عرفانی و تصوف گرایانه در طول تاریخ خود تربیت شده ایم، با واژه تردید بیگانه هستیم. همیشه حق و حقدار خود را ارزیابی کرده ایم و هرگاه شاید شکی به سراغمان آمده با دو بازوی احکام و استخاره به یقین رسیده‌ایم.

در باور عرفانی ، افکار و اندیشه و اعمال ما آن برگزیده نهایی است و دیگران البته که گمراهان.

در واقع این نگاه از آنجا گسترش می یابد که مفاهیم انتزاعی و خیالی، جای خود را به مفاهیم عینی و واقعی می‌دهند و چون انتزاعی هستند امکان آزمون و خطا ندارند و می‌توانند همیشه بر حق باشند. اما اگر در بستر زمینی و واقعی و عینی باشد، گمان دار میشوی.‌ این یا آن ؟ و در تردیدی دائمی بسر میبری.

( یکی از مهم‌ترین اندیشه های غربی که آمد و سوار براین تبار تاریخی عرفانی ما شد، افکار مارکسیستی و چپی بود) در نتیجه تنها راه برای عبور از این تردید رجوع به اکثریت است.

در مورد دوم که در بالا اشاره شد

آن دو فرد سوپ ریزنده خود را بر حق می‌دانستند و تردید را ناروا.

نتیجه‌گیری جستار:

اگر از این فضای اندیشه و حاکمیتی و تاریخی خسته شده ایم؟ اگر دچار تردید شده ایم نکند این نباشد ؟

نیاز است به اندیشه و مفهوم و رفتار لیبرال بیشتر رجوع کنیم. آیا ما در مواجهه با همسرمان، با فرزندانمان، با همسایگانمان لیبرال هستیم؟

مثلا به وظایف لیبرالی خود در منزل توجه کنیم. در یک خانواده مثالی اگر مرد مدعی است کار کرده و اقتصاد خانواده را تامین کرده زن میتواند مدعی نگهداری از فرزندان باشد که آن هم صرفه جویی اقتصادی دارد. اگر زن غذا طبخ کرده رفتار مرد در کنش‌گری لیبرال چه میتواند باشد؟ و مثال میتواند ادامه داشته باشد

اگر خواهان رسیدن به جامعه و حکومت لیبرال هستیم نیاز است از خود شروع کنیم و به خانواده و فردی لیبرال نزدیک و نزدیک تر شویم.

پی نوشت:

رفتارهایی از جنس پاچیدن سوپ بر اثر هنری، و یا بستن اتوبانها و سد کردن راه مردم و ماشین ها، بازمانده از تفکر چپی است که قرن پیش انسان به آن دچار شد و ایران و سرزمین ما را هم تا به اینجای تاریخ رساند.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 21 تاريخ : دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت: 14:46