تندرستی

ساخت وبلاگ

چند روزی کسالت ریزی داشتم و در نتیجه نمی‌توانستم با دوچرخه مسیر رفت و برگشت ِسی کیلومتری هر روزه ام را با دوچرخه طی کنم. برای رکابان شدن بدنی قبراق نیاز است و در حد اعلای تندرستی و سلامتی.

باری روز اول با مترو رفتم و برایم دلسرد کننده بود از آن حال و هوای بهاری و شکوفه ها و سبکی هوای دلچسب به هوای نمور و چهره های گرفته و کنسرو های پر از آدم که واگن نام نهاده اند و تاریکی تبعید شدم، قطار با تأخیر های چند دقیقه ای به ایستگاه های بعدی می‌رسید و تا به مقصد جان آدمی را زایل کرد.

روز دوم به پَک فشرده شده آدم و چهره های در هم و کلافگی و اعتراض های گاه و بی گاه آدم های فشرده مثل پرنده آزادی که به قفسش خو کرده عادت کرده بودم که قطار در یک ایستگاه چهل دقیقه توقف کرد. قطاری نای رفتن نداشت و ده ها قطار بعدی نیز پشت آن متوقف شدند.

روز سوم اما عجیب ترین بود، قطار آتش گرفت!!

دود و شعله آتش از سقف واگن اول بیرون میزد. من در انتهای دیگر آن بودم و به دنبال خروج سریع ، اما امان از مردم کنجکاو این سر که وحشت آن سر را هنوز درک نکرده بودند و به تماشا و فیلمبرداری و عکاسی مشغول!!

وقتی به طبقه گیت رسیدم، زنان از وحشت گریانی را دیدم که تلاش دارند از سمت پله برقی که به سمت پایین است، خود را بالا بکشند. دکمه توقف را زدم. گویا آتش سوزی در سمت واگن مختص خانم ها اتفاق افتاده بود و وحشت ماجرا برای آنها ملموس تر. خاطرم نیست تا به حال با چهره بزرگسال که از وحشت گریان شده روبرو شده باشم. چهره و گریه ایست متفاوت.

باری، منتظر نماندم و با پیاده‌روی نسبتا طولانی کنار اتوبانی بی پیاده رو خود را به خیابانی رساندم که تاکسی سوار شوم.

همان روز روزنامه همشهری که با مترو زیر مجموعه شهرداری هستند با تیتر بزرگ نشان داده بود چگونه رسانه های بیگانه، مخاطبشان را نسبت به خبرهای خوب میهن، کر و کور میکنند!!

نتیجه‌گیری:

با قیاس مقدمه و متن جستار، که اولی در ستایش تندرستی و پیامد آن دوچرخه سواری به عنوان وسیله نقلیه بود و دومی آن حادثه و فضای خفه مترو، میتوان این نتیجه را گرفت که، با توجه به پسرفتی که بسیاری از ما در سیستمهای روزمره شهری در حال مشاهده هستیم نیاز است توان بدنی و تندرستی و سلامتی مان را بیش از پیش تقویت کنیم تا در شرایط های پسرفته آینده امکان زیستن، نان در آوردن و حمل نقل را هم‌چنان برای خود محفوظ داریم.

اینک تندرستی و تاحدودی ورزیدگی گویا به یک ضرورت برای زیستن در این شرایط تبدیل شده است.

پی نوشت:

از بعد از آن حادثه آتش سوزی مسیولین این قطار پیشرفت یک راه حل ساده را یافته اند: خاموش کردن سیستم کولر و تهویه مترو قطارهای قدیمی!!! اکنون صدها آدم بصورت پَک و فشرده در دمایی بالا و رطوبتی چون عمق جنگلهای استوایی برای رسیدن به مقصد تلاش می‌کنند.این پیکرهای بهم فشرده دائما گرما را بالاتر می‌برند و شرایط سخت میشود. تا آنجا که در خاطر دارم سال اول که مترو بین صادقیه تا توپخانه افتاده شده بود قطارها اینگونه بودند. در واقع پسرفتی بیش از بیست و پنج سال را مترو تهران این روزها در حال تجربه کردن است.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 80 تاريخ : جمعه 26 اسفند 1401 ساعت: 20:10