کارگردان قصه‌های مجید

ساخت وبلاگ

سلام، می دانم که در زمینه ی مددکاری اجتماعی تجربه هایی دارید.

به وبلاگی برخوردم که نویسنده اش گویا قصد خودکشی دارد. آیا می توان از طریق مجاری قانونی نشانی نویسنده را پیدا کرد و خانواده اش را از این خطر خبردار کرد؟

به نظر شما بهترین شکل مواجهه با این مشکل چیست؟ و آیا کاری از دست کسی بر می آید؟ لطفاً اگر ممکن است در یک پست در این مورد توضیح دهید

سلام دوباره

گویا موضوع به خیر گذشت،

شاید با لطف و تدبیر شما یا دوستانی چون شما.

به هر حال ممنونم و ببخشید که شما را درگیر کردم.

البته امیدوارم پستی بگذارید و به خوانندگان بگویید در چنین مواقعی چه می‌توان کرد، و آیا اصولاً با این عدم دسترسی به فرد، کاری از کسی برمی‌آید؟

یا اگر قبلاً چنین پستی داشته‌اید، لطف کنید و نشانی‌اش را بدهید.

با ارادت فراوان.

چند صباح قبل بود که این پیام و یک روز بعد پیام دوم را دریافت کردم. با توجه به خودکشی خالق قصه‌های مجید زمان را مناسب دیدم که پیرامون آن، جستارکی بنویسم.

به قول همکاران سابقم آن زمان که در خط تلفن ۱۲۳ کار میکردم، فرد مناسبی برای گفتگو با اقدام کنندگان به خودکشی بودم. اما در کارنامه ام یک خودکشی موفق پرتاب از بلندی را نیز متاسفانه دارم. باری

معمولاً در هنگام مواجهه با فردی که اقدام کرده بود یک روش داشتم که در همه زندگی نیز آن را پیاده کرده ام: موقعیت را کتمان نکنم و حتی آن فضا و موقعیت را در آغوش بکشم.

مثلاً فردی اگر افسرده است اگر غمگین است اگر در مرگ عزیزی سوگوار است آن موقعیت روانی که فرد در آن شناور است را می‌پذیریم در نتیجه بیشتر شنونده هستم و کمتر گوینده. در زمان گفت نیز سعی در کم رنگ کردن آن ندارم، حتی شاید بر آتش آن نیز بِدَمَم. هیچ گاه به فردی که اقدام کرده بود نمی‌گفتم این کار را نکن. خودکشی را یک راه حل بیان میکردم اما آخرین راه از میان صدها راه حل های دیگر.

در واقع خود را در مسیر رودخانه عواطف و احساسات و تاریخچه فرد قرار میدهم و تلاش میکردم در آن رودخانه موافق جریان خروشان عواطف و احساساتش شنا کنم و روی آن آب بمانم و تلاش کنم او نیز هم.

تا جایی که رودخانه عواطف در مسیری هموار سرعت کم کند و یا از میان تکه سنگ محکم و استواری عبور کند و آنکه دست بر آن آویزیم.

خودکشی را همچون آخرین تیر یک سرباز نشان می‌دادم و اما به او می‌گفتم همه جیب‌ها و لالوهای لباسهایش را بگردد شاید چند فشنگ ( راه حل های دیگر) برایش باقی مانده باشد.

اصولاً خودکشی را با صفت منفی در زندگی ندیده ام. حتی وقتی برای خودم مانورهای فکری در شرایط سخت جسمانی بیماری فرض کرده ام به آن به عنوان یک راه نیز اندیشیده ام.

در هنگام خودکشی بیشتر تلاش میکردم علمی صحبت کنم اما آن علم شیمی بود!! و به کمک آن پیشنهاد میدادم بر تصمیمش درنگی افکند. اصولاً علم شیمی، سخت به کمک هر انسان خواهد آمد اگر با همه وجود بپذیریم تحت تاثیر شیمیایی خون هستیم.

مثلاً برای فردی که در غم فقدان عزیزی است پیشنهاد ورزیدن میکنم اما نه اینکه باشگاه ورزشی برود که آهنگ های انگیزشی بلندی در حال پخش است. برای او در روزها و ماه های ابتدایی مثلا یوگا پیشنهاد می دهم که با روح کلی فضای وجودی آن فرد که ناشی از شیمی خونش است در تناسب باشد.

مثلِ این موسیقی های پاپ وطنی نباشد که تم تحریک کننده و تندی دارد با شعری پر از غم.

غم را در موقعیت، نه تنها منفی که حتی مثبت میبینم این که در این فضای وجودی غمانه، شعر بخوانیم، غزل بخوانیم سعدی و حافظ ، آنگاه به واسطه‌ی شیمی خون، آن شعر آن غزل ، شعر تر است، غزل تر است و همین تر مایه تغییر شیمی خون و در نتیجه تغییر فضای وجودی فرد در مسیر و مدت زمانی تدریجی میشود و فرد از غم خود نیز لذت می‌برد و شاید بشود بر آن غم زیبا نام نهاد.

در واقع این «تر» پناه بردن بر سخن داستایوفسکی است که گفت: و زیبایی است که انسان را نجات خواهد داد.

اگر شیمی خون در افسردگی خود قالب ماند پیشنهاد روانپزشک میدادم تا به کمک علم داروسازی که زیر شاخه شیمی است شیمیایی خون به سمت نورمال حرکت کند.

نتیجه‌گیری:

۱.شیمی خون را جدی بگیریم همه ما ، عواطف و احساسات ، حافظه و مذهب و خدا و نیکی و خشم و غضبمان به آن وابسته است.

۲. نُرم رودخانه وجودی خود را بشناسیم و آن را کتمان نکنیم با آن کنار آییم و در آن شنا کنیم و به دنبال زیبایی های احتمالی در آن مسیر باشیم.

۳. روح کارگردان قصه های مجید که در کودکی جمعه ها ساعت دو در برنامه کودک میدیدم شاد، تاثیر عمیقی بر شیمی خونم و نُرم رودخانه وجودی ام تا به اکنون گذاشت.

شاید. به این خاطر حتی اکنون با دوچرخه اُخت هستم که از همان کودکی دوست داشتم با دوچرخه مدرسه بروم و چند سال بعد تر که دبیرستانی شدم، رفتم.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 13:16