برادران لیلا

ساخت وبلاگ

پرچنان:

تحلیلی مختصر بر فیلم برادران لیلا

فیلم از همان دقایق اول اعلام می‌کند که گُل درشت است. جمله های قلمبه ای که شخصیت ها در طول دیالوگ هایشان استفاده میکنند نماد این گل دُرشتی است.

ولی آیا این گل دُرشتی ناپسند است؟

و اما یک خاطره: کرونا گرفته بودم و گوشهایم سخت می‌شنید. گوش سمت چپ هیچ و گوش سمت راست به سختی به همین دلیل برای گفتگو با فردی دیگر نیاز داشتم که فرد روبرو ماسکش را پایین بکشد و به نحوه ادا شدن کلمات در دهان نیز دقت کنم و از آن در خواست کنم واضح تر و شمرده تر سخن بگوید تا بفهمم.

با ذکر این خاطره پرسشم را پاسخ میدهم: برای سیستمی که گوش ناشنوا دارد و گیرایی آن اندک است اتفاقا گل درشتی حسن حساب میشود چرا که این امکان را برایش فراهم میکند که به درک بهتری از واقعیت برسد و در سیطره ایده ها و رویاها و خواب ها نماند.

اما پرسش دوم: این فیلم چه نتیجه ای برای تو داشت: به گمانم بسیاری از مخاطبان این فیلم پاسخی که من بدان رسیده ام را شریک هستند:

به سیستم اعتماد نکن. اعتماد کردن به سیستم، حماقت است.

اما تحلیلی مختصر :

فیلم توضیح این چند سال اقتصاد مقاومتی است که با ما مردم چه کرد! سنت‌ها و ادب و احترام را کشت. بیکاری، دزدی، کلاه برداری دیگری از دیگری تا به آخرین نفر را رواج داد و کار کردن و تلاش کردن را بی ارزش قلمداد کرد. به معنای دقیق کلمه کار به معنای تولید چیزی تهی از معنا کرد در واقع فیلم نشان می‌دهد این سیستم ناکارآمد تحت عنوان های رنگارنگ کارگر را به رفتاری ابلهانه و فردی ابله و صد البته ترسو تبدیل میکند که در نهایت با مشتی تو خالی در بستری از خاکستر مجبور به شادی است( سیگار نیم کشیده و کشیدن ادامه آن توسط کارگری دیگر و برف شادی چون خاکستر سیگار که بر سر می‌ریزد).

اما فیلم با تک تک مخاطبین ارتباط برقرار میکند و از آنها پرسشی دارد. در واقع اجازه وسط بازی به مخاطب نمی‌دهد، بیننده باید این یا آن پاسخ را بدهد و دو پهلو و وسط باز و در ایهام و استعاره چون همیشه تاریخ این سرزمین نمی‌تواند پاسخ گوید. و همین دیدن این فیلم را چون حضور در امتحان ریاضی دوران مدرسه می‌کند. سخت. جدی.

پرسش فیلم: توِ ببینده حالا که کل داستان فیلم را تا انتها دیده ای کدام طرف این تصمیم و رفتار لیلا می ایستی؟ آیا تصمیم لیلا را می‌پسندی؟ یا رفتار پدر؟

این‌جاست که وسط بازی ممکن نیست.

احترام به تصمیم لیلا یعنی پا گذاشتن بر روی اخلاق، چه در معنای قدیم و شرعی و عرفی و چه در معنای جدید و حقوق بشری و مدرن و لائیک.

و احترام گذاشتن به تصمیم پدر یعنی حماقت. آن هم حماقت محض چیزی نزدیک به نیستی،یعنی ادبار و بدبختی و آواره شدن در هستی.

گویی کارگردان به مخاطب می‌خواسته اینگونه بگوید که در این سیستم هر پاسخی نمره اش مَردودی است. چه اخلاق مدار باشی چه دیندار باشی و چه لائیک و سکولار.

به گمانم بسیاری از بینندگان فیلم با تصمیم لیلا هم دل باشند و شرمی نهان در دل که ما را چه شد که اینگونه به این بی اخلاقی عریان تن دادیم، تن می‌دهیم؟

گویا هنرمن. اینگونه به ما می‌گوید در سیستم ناکارآمد هر رفتاری هر پاسخی جز بدی ندارد. سیستم ناکارآمد افراد را شبیه خود میکند تهی از خوبی ها.

اما کارگردان چون هنرمند است و هنرمند یک گام از روح زمانه خویش جلوتر به گمانم پیش‌بینی نسبتا دقیقی از نیمه دوم سال صفر یک داشت. آنجا که نتراشیده ای ( واژه بیشعور) و کشیده ای حوالی پدر خانواده رفت مرا یاد آور شعارهای نخراشیده و مشت‌های گره کرده آن شش ماهه انداخت و پایان بندی فیلم و حضور آن همه دختر رقاصان گویای جلو بودن هنرمند از تاریخ است.

در فیلم همان گونه که واقعیت نیز اینگونه است، افراد پیر را پیر نشان میدهد. وا مانده در سنت، غوطه‌ور در مشکلات جسمی، تا حدودی نادان( زوال عقل)و از این قبیل. به گونه ای که حتی توان دراز کشیدن توان اجابت مزاج، نیز دیگر ندارد.

و تجربه زیسته من نیز همین است. پیرمرد هشتاد ساله جز این نیست. اما سیستم و حتی ادبیات این سرزمین که به شعر و افسانه می‌زند چون در دنیای ایده و انتزاعی زیست میکند اینگونه نمی‌بیند. پیر فرزانه ، پیر می‌فروش، پیر خرد نمونه های کلاسیک این نگاه بدور از واقعیت است. واقعیتی که تک تک ما اگر عمر به کمال کنیم با آن روبرو خواهیم شد.

افول نگاه مرد سالاری را می‌توان در تخت پادشاهی و تخت نکبت( مبل در مراسم و مبل در خانه) دید. انبوه پسران به تک پسر بایرام ( که شباهت عجیبی به فِرد در سریال مدینه دارد)تبدیل میشود و خردمند داستان زنی است در آستانه چهل سالگی‌.

نتیجه‌گیری:

این فیلم مهم است چرا که عدم اعتماد به سیستم را به تک تک ما، با پازل چینی آماری قیمت‌ها که همه ما در این چند سال آن را زیسته ایم نشان میدهد.

در سیستمی که اعتماد بدان نیست به گونه ای دگر می بایست زندگی کرد تا در ناملایمات کمتری افتیم.

آیا در این سیستم من فرزندآوری کنم سیستمی که وضعیت بهداشت و آموزشش غیر قابل اعتماد است؟

آیا من حق بیمه پرداخت کنم؟ در سیستمی که بازنشسته هایش هر روز معترض به حقوق ناکافی خویشند. آیا من تولیدی راه بی اندازم؟ به دنبال ساخت و ساز باشم؟ به شعارهای زیبای اول سال مومن باشم؟ قیمت دلار اول سال را باورمند باشم؟ چشمم به درصد اضافه شده به حقوق ها که توسط دولت اعلام میشود باشد؟

به مسکن ملی اعتماد کنم؟ و...

برای پاسخ به این پرسش ها نیاز است این فیلم با دقت دیده شود.

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 75 تاريخ : چهارشنبه 23 فروردين 1402 ساعت: 13:16