شب قدر است و دل دردی مرا فرا گرفته است. در کش و قوس آن دلدردم که ساعت دوازده و ربع درب حسینه پایین منزل باز میشود و مداح آن پشت میکروفون که یک باند آن به خارج حسینه راه دارد الغوث الغوث میخواندن می آغازد. دل دردم تشدید شده است و مداح تا اینجا با صدای بلند خود به مسمار سرخ شده و قدرت لگد آن نانجیب و چند صحنه از کربلا و بریده شدن دست و... اشاره کرده است. نزدیک های ساعت دو بامداد برنامه آنها تمام میشود. مداح به حضار اشاره کرده و دعای قبولی این شب زنده داری را برای جمع میکند و جمعیتی بین بیست تا سی نفر خارج میشوند و در نهایت یکساعت نیز عوامل بیرون حسینه به خنده و صحبت کردند با صدای بلند میپردازند و سه بامداد، سکوت شب فرا میرسد.
در این که این رفتار با قاموس دین و مذهب در تضاد است شکی نیست و روح دین و مذهب چیزی دیگر بوده است را باورمندم و اما از زاویه ای نقادانه به این موضوع می نگرم: این که همین رسم که نام دین و مذهب را یدک میکشد و دین مداری مذهبی عده ای از انسانها بدین گونه ظهور و بروز کرده است مرا به شک می اندازد. این که این نوع دین مداری گویی درک خود را با واقعیت با بدهی ترین امور ممکنه از دست داده است. این که تا نیمه های شب داد و فریاد و نعره زده و مزاحم خوابیدن دیگران در عمق شب باشی و از آن مهمتر آن را عملی نیک شمرده و برای قبولی این عمل دعای قبولی از خداوند کنند مرا میترساند. چرا؟
چون که این نوع دینداری درک خود را با واقعیت آن هم بدیهی ترین نوع واقعیت از دست داده است. واقعیتی چون برآمدن خورشید و روز و آمدن سیاهی شب و خوابیدن عموم انسان ها عموم پستانداران و حتی عموم حیوانات از دست داده است. بر چنین افرادی که به این از دست دادن دچار شده باشند بیمناکم. اصولاً هر ایده و اندیشه و فکری که انسانها را از واقعیت بدیهی دور و به امری غیر واقعیت رهنمون سازد، واقعیت را قربانی غیر واقعی کند میتوان به آن با دیده تردید نگریست.
https://t.me/parrchenan
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 98