انتظار نداشتم اکبر رادی این مقدار و با این جزییات ریز، فرهنگ ایرانی را شناخته باشد، چیزی چون یک جامعهشناس.
وقتی این نمایش را دیدم دنبال کلیدی گشتم که قفل فهم آن را گشاید و یافتم: عدم امکان گفتگو
همه نمایش آن بود که اقشار گوناگون و مطرح در جامعه امکان گفتگو و فهمیدن هم را ندارند.
علی رغم مجالس متعددی که دکتر مجلسی! جهت گفتگو بین دوستان و همسایه و آشنایانش برپا میکرد امکان گفتگو سازنده و فهمیدن یکدیگر صورت نمیپذیرفت. گفتگو بین خودش، خواهرش، همسرش نیز هم.
اکبر خان بدرستی ارجاعات متعددی به حافظ داد.
حتی قهرمان داستان نیز چون عنصری از جامعه بود خود اهل تزویر بود و مرا یاد این بیت حافظ انداخت:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند.
و حافظ سالها قبل تر از رادی گفته بود :
گفتگو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم.
چه مقدار با آقای مجلسی همدلی و هم ذات پنداری کردم، بارها و تقریبا همه زندگی تلاش کردم آشنایان و دوستان و بستگان و... را در گفتگو بی اندازم و منتظر نتایج مثبت آن باشم اما...
شاید یه این دلیل که چون حافظ و مفتی و محتسب و... اهل تزویرم هنوز.
اهل تزویریم هنوز.
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 68