ایستگاه

ساخت وبلاگ

سرو‌چمان ار سفر بازگشته و نوبرانه ای از پسته باغ پدرش را برای ملوس ( مادربزرگم) آماده کرده بود و پس به دیدار ملوس رفتیم.

به اواخر مهمانی رسیده بودیم که ملوس از سرو‌چمان در حضور من اما به گونه‌ی ای که گویی سوم شخص غایب هستم پرسشی کرد:

از ایستگاه قطار چگونه آمادی خانه؟

و‌ وقتی پاسخ شنید که سهیل آمد دنبالم، سری به نشانه تأیید تکان داد.

«من حیرتناک به سرو‌چمان نگریستم»

این پرسش اما برایم بسیار جالب آمد و برایش اینگونه تفسیر کردم: تو که مدعی عشق و عاشقی هستی، چه کنشی داری؟

نتیجه گیری:

ما مردان چگونه عشق خود را نشان می‌دهیم؟ و یا پرسش دقیق تر شاید اینگونه باشد که زنان چگونه کنش‌گری را از مردان پیرامون ادعای عشق، مدعا میکنند؟

شاید بیش از هر چیز برای اثبات این ادعا وجود گذاشتن از خودِ خود خود است.

در مثال بالا میشد پاسخ شنید با تاکسی ، با آژانس ایستگاه ، با اسنپ، با اتوبوس، خودم آمدم

شاید در زندگی، دو یار به این مرحله برسند که بعضی از کنش‌گری ها را به واسطه بهتر شدن زندگی از لحاظ مالی بصورت نقدی جایگزین کنش از جنس خودِ‌خود کنند.

پول گذاشتم، از رستوران سفارش بده، پرستار بچه بگیر و...

به گمانم چند سالی که از زندگی دو زوج می‌گذرد نیازمند نگاه کردن به رویه ها و عادت ها و تکرار های شکل گرفته است.

شکستن بسیاری از آنها و یافتن زاویه دید تازگی و بکر و حیرت زاست آنگاه دوباره عاشق شدن شاید.

این پرسش را از خود کنیم که برای یار خود( همسر، شوهر ، زن، مرد، پارتنر، دوست پسر، دوست دختر) آخرین بار چه کنشی که ناشی از عشق بوده است مثلا شعر خواندن کرده ایم؟

گاهی زندگی نیازمند ارزیابی است تا نور خورشید عشق گرمتر بتابد.

من از خودم می‌ترسم

که این‌همه دوستت دارم

من از تو می‌ترسم

که این‌همه دوستت دارم

و از مردم این شهر

که تحملِ استعارۀ یک رنگ را

در حاشیۀ میدانی شلوغ ندارند

با چشم‌هایی چون دو چاهِ تاریک ایستاده‌ام در باد

و صدایم در اندوهِ نگاهم پیچیده است

نگاه کن:

«چشم‌های من آنقدر سیاه هستند

که سال‌ها بتوانی مخفیانه در آن‌ها زندگی کنی

و من آنقدر عاشقت هستم

که قلبم به رنگ سرخ،

اعتباری دوباره ‌بخشیده است.»

#لیلا_کردبچه

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 43 تاريخ : شنبه 1 مهر 1402 ساعت: 15:29