چهره‌مند

ساخت وبلاگ

برای خرید اجناس دکان به بازار رفته بودم . معمولاً حال و احوال مختصری با فروشندگان ثابتی که از آنها خرید میکنم دارم. به عباس آقا رسیدم. یادم آمد که هفته های پیش گفته بود سرش سیاهی رفته است و از هوش رفته بود. چند باری که پیگیر شدم ، روند عکس های پزشکی را پشت گوش می انداخت. این بار نیز از حالش و اقداماتی که کرده پرسیدم، بهانه آورد از سر شلوغی و کم کاری شرکایش و از روند پرداخت چک های مشتری ها نِق زد.

به سخن درآمدم که در پاساژ کاشفی یکی از فروشنده‌ها یکی از دکان ها که گاهی از آن خرید می‌کردم عکس ترحیمی اش را بعد از عید دیدم نه نامش را می‌دانستم و نه فامیل اش اما تا چند روز غمی مرا فرا گرفت هر بار هم که به بازار می‌آیم و از روبروی پاساژ کاشفی رد میشوم دلم میگیرد.

عباس آقا که فامیلی شما را هم نمی‌دانم کاری نکن که حتی ما غریبیه ها از نبودت غم به سراغمان آید و با مثالهایی از دوستانم و سر درد ها و عواقبی که داشتند سخنانم را به پایان رساندم.

چند هفته بعد که برای خرید به دکان آنها سر زدم تا مرا دید بدون مقدمه از روند پی‌گیری و پاسخ پزشکان داد و اینکه مشکل خاصی نداشته است.

به گمانم ما آدم ها بیش از هر چیز چهره‌مند هستیم. یعنی از طریق چهره است که حس آشنایی در ما تقویت می‌شود و از نبود بقال محل، همسایه نا آشنا ، نگهبان ساختمان چهار واحد آن طرف تر و... غمین می‌شویم. ما انسان‌ها نه تنها نسبت به آشنایان که آنها که برایشان چهره‌مند هستیم نیز مسئولیم.

اما سخن عباس آقا وجه دیگری نیز برایم داشت. اینکه گفت بلافاصله پس از آخرین گفتگویی که با هم داشتیم دو ساعت زودتر از بازار بیرون زده و همان روز به پزشک مراجعه کرده است.

گمان دارم آن روز بیش از آنکه در نقش خریدار و فروشنده و در قاموس بازار بوده باشم به ناگاه و ناخودآگاه به نقش مددکاری اجتماعی که سابقا فعال بودم بازگشته بودم.

چه بسیار مواردی که از پشت تلفن مجاب می‌کردمشان قرص برنج اصلی که چند ماه بدنبال آن در شهر های شمالی رفته و بدست آورده بوده و اینک در جلوی رویش است را بردارد و برود در سنگ توالت ریخته و سیفون را بکشد. دقایقی پشت خط سکوت میشد و سپس صدا می‌آمد که: انجام دادم

این دل نگران شدن بر آدمهای چهره‌مند زندگی هایمان را دوست دارم و برای این شدن نیاز است مشاهده گر قوی آری باشیم و جزئیات را دیده و شنیده و تا حدودی بایگانی کنیم

https://t.me/parrchenan

پرچنان...
ما را در سایت پرچنان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 33 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 18:08