پرچنان:
سوار اسنپ شدم و شروع به حرکت کرد.
راننده، جوانی با تتو های زیاد بر دستانش بود. دقایقی بعد پرسید موسیقی باب طبعم هست و یا اگر میخواهم موسیقی که خودم دوست دارم را بر رادیو ضبط ماشین بلوتوث کنم. پاسخ دادم من هر روز با سلیقه خودم موسیقی گوش میدهم در مواردی اینگونه تلاش میکنم با سلیقه دیگری که موسیقی گذاشته ارتباط برقرار کنم و تعداد موسیقی هایی که گوش داده ام را گسترش دهم. پرسید، یعنی این موسیقی را عوض کنم؟ پاسخ دادم بستگی به تمایل خودت دارد.
در حالیکه فولدر را عوض میکرد گفت حوصله ام از دست این موسیقی های سطحی سر رفته بود، پس یکم تتلو گوش کنیم.
گویی که جرقه ای در پندارم خورده باشد پرسیدم یعنی تتلو موسیقی عمیق و پیچیدهای است؟
و توضیحاتی تا رسیدن به مقصد داد، از تتو «این نیز بگذرد»ی که برپوست نقطه اتصال انگشت شصت دست چپ با چهار انگشت دیگر زده بود گفت و اینکه این تنها تتو مشترکش با تتلو است و از فلسفه این نیز بگذرد در زندگیش و کمی که در طول این سالها این نگرش برای عبور از زخم ها و دردها کرده است گفت.
گمان نداشتم که تتلو در پندار دیگران موسیقی پیچیده و عمیق ثبت شده باشد و همین تتو های بدنش مشتاقانش را به اندیشیدن و فکر کردن وادارد.
پی نوشت:
پادکست اول پیرامون گفتگو جامعه شناسی با پیده موسیقی تتلو است.
پادکست دوم، یک رادیو از جنس خودمانی و همین ما مردم است و به گمان ریشه های زایش تتلو ها، این ریشه با حذف و ممنوع کاری ها از ترانه سُرا تا خواننده آغاز میشود.
https://t.me/parrchenan
از مامان میپرسم این کارت که رو سفره است داستانش چیست؟
پاسخ میدهد در روضه پخش اش میکردند!!این روزها در روضه ها هم میتوانید آجیل مشکل گشا پخش کنید هم نذری، هم کارت ویزیت طب اسلامی،
هر روز که از مشروطه دور و دور تر میشویم به دوران ماقبل نزدیک و نزدیک تریم، شده ایم یک جزیره در دوران مدرن. یک جزیره در جهان
اگر سرعت اینترنت و فیلترینگ را هم اسلامی کنند بر میگردیم همانجایی که بودیم.
آیا تک تک ما نیز نقشی در این بازگشت داریم؟
به گمانم بلی. نقشی پر رنگی داریم تا هنگامی که افکار و پندارهای مان متناسب با دوران مدرن باز سازی نشدهاند.
https://t.me/parrchenan
در یزد مهمان خانواده سروچمانیم و در نتیجه تلویزیون روشن به یمن حضور نوه های خردسال شبکه های کودک همیشه فعال است.
این چند روز حسابی تلویزیون روشن بود و بعضی از برنامه ها را مشاهده کردم. فیلم خواهران غریب نیز به نمایش درآمد. فیلم پر از آواز بود ، دختران آواز خوان محصل. در حجاب دو قلوها سختگیری نشده بود و به راحتی میتوانستند موهای خود را نمایش دهند و از همه جالب تر و عجیب تر تهیه کننده ی آن حوزه هنری تبلیغات اسلامی بود!!( واقعا وقتی آن را در انتهای تیزر فیلم دیدم مغزم سوت کشید)
در شبکه پویا نیز برنامه ای با مجری گری دو دانش آموز دختر و بازیگری چند دانشآموز دختر دیگر اجرا میشود که آن را هم مشاهده کردم و متاسفانه اکنون نام آن برنامه را فراموش کرده ام. همه دختران با پوشش صد در صدی مقنعه هستند، و برای محکم کاری هدبند دارند و حتی یک تار موی آنها معلوم نیست.
از سال ۱۳۷۴ که تاریخ ساخت آن فیلم بود تا ۱۴۰۲ که نزدیک به سی سال است جامعه چه راهی را رفته که از آنجا به اینجا رسیده ایم؟
این مهمترین پرسشی است که شاید بتوان از طریق آن به فهم حاکمیت امروز رسید.
به گمانم در نبود حاکمیت جمهوری و در نتیجه آن، نگاه جمهورِ مردم، امکان بروز نیافته و به ایده هایی رسیده که بی نیاز از آرا و نظر مردم هستند و...
بیش از این نتیجه گیری را ادامه نمیدهم که به گمانم هر یک از ما تحلیلی داریم نزدیک بهم که حظی از واقعیت را درون خود پنهان دارد.
اما پرسشی مرا رها نمیکند؟
که چی سهیل، اینها را که بیشتری ها هم میدانستند. نوشتی که چی؟
با این پرسش سراغ تنه اصلی سخنم شکل میگیرد.
اگر کسی مرا بشناسند میداند که دوست بچه های مراسمات هستم و با هر کودکی دوست میشوم و غرق در این دوستی میمانم. در محفلی شاید برایم راهگشا تر باشد که با بچه ها بازی کنم تا نق های سیاسی حاکمیتی بزرگترها را بشنوم. در واقع حضور یک کودک و امکان دوستی با او را در بیشتر محافل یک ابن الوقتی میبینم که از آن نهایت استفاده را ببرم و با کودکی کودکی کنم آن هم در بهترین حالت وجودی شان و ساد ترین لحظاتشان و گریه و درد های احتمالی کودکانه و دوران انتظار بزرگ شدنشان را به والدینشان بسپارم. در واقع در این لحظات دوستی و بازی کردن با کودکان، در حال بودن در بهترین لحظات یک کودک هستم.
شاید در این زمانها اگر مرا مشاهده کنید ببینید در حال قلقلک بازی هستم یا خاله بازی میکنیم و کودکی دو ساله بر روی تاج مبلی نشسته است و نقش آرایشگرم را بازی میکند و پانصد بار موهایم را شانه میزند و خشک میکند!!
از دور شاید این گمان در پنداری جرقه بخورد که او هوس داشتن فرزند یا فرزندانی دارد.
و اینجاست که به مقدمه سیاسی متن باز میگردم.
اینکه آیا در سرزمینی که این چنین شده است و به گفتمان بازگشت به تاریخ رسیده است در این زمانه مدرن و پست مدرن، که تک تک ما به واسطهی رسانه_گوشی همراهمان از آن بی خبر نیستیم، آیا داشتن فرزند یا فرزندانی امکان خوشبختی و سعادت، امکان شادی و آرامش بیشتر را برای والد و مراقب و خود آن کودک فراهم میکند؟
گمان نمیکنم و گمان ندارم.
https://t.me/parrchenan
پرچنان...برچسب : نویسنده : iparchenane بازدید : 20